دانلود و خرید کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول) معین فرد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول)

کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول)

معرفی کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول)

کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول) نوشتهٔ معین فرد، یک اثر علمی - تخیلی و پسارستاخیزی است که توسط نشر فرهنگی فرد منتشر شده است. کتاب حاضر قسمت اول از جلد اول مجموعهٔ سقوط مرگبار و عنوان جلد نخست این مجموعه، «باران سیاه» است.

درباره کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول)

 این داستان در دنیایی پس از ویرانی، داستان زایراس، مردی بی‌نام و فراموشکار را روایت می‌کند که در جستجوی معنا و بقای خود است. او در موقعیت‌های دشوار و خطرناک، با تهدیدات مرموز و رازهای تاریک روبه‌رو می‌شود. در یکی از بخش‌های کلیدی کتاب، زایراس پس از بیداری خود را در حال سقوط از بالای ساختمانی می‌یابد، گویی به زندگی خود پایان داده، اما نامعلوم است که چرا.

جهان ویران‌شده در این کتاب، فضایی پر از خطر، موجودات جهش‌یافته و مناطقی با ویرانی و غبار فراوان است که در هر گوشه آن مرگ و چالش‌های فراوانی نهفته است. در این دنیای تاریک، شخصیت اصلی داستان تلاش می‌کند تا هویتش را پیدا کند و با معماهای پیچیده‌ای که از گذشته به جا مانده‌اند، روبرو می‌شود. این کتاب که به دلیل پیچش‌های داستانی و عمق ماجراهایش محبوبیت زیادی کسب کرده، مخاطبان علاقه‌مند به داستان‌های معمایی و علمی-تخیلی را به خود جذب می‌کند.

مجموعه کمیک سقوط مرگبار به دلیل داستان‌پردازی قوی و جهان‌سازی دقیقش با آثاری مانند مجموعه «مترو» و «دونده هزارتو» مقایسه می‌شود و یکی از بهترین گزینه‌ها برای دوستداران سبک‌های علمی-تخیلی و فانتزی در ادبیات فارسی به شمار می‌آید.

کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران داستان‌های تخیلی و پساآخرالزمانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب کمیک سقوط مرگبار (باران سیاه، کتاب اول، قسمت اول)

«ناگهان دوباره صدای شکافته شدن هوا تنم را می‌لرزاند. انگاری کسی به هوا شلاق می‌زند. سنگ‌ریزه‌های روی آسفالت به حرکت در می‌آیند. تند بادی به صورتم چنگ می‌زند. وقتی به بالای سرم، به ساختمان بلندی نگاه می‌کنم که در فاصلهٔ کمی با ما قرار دارد، سرخ بال با صدای بلند می‌غرد. همه با دیدن او خشک‌شان می‌زند. زمانی که او غرش بلندی سر می‌دهند، تعدادی پا به فرار می‌گذارند، اما تعدادی نوک اسلحه را به سوی آن هدف می‌گیرند. سرخ بال کمی اوج می‌گیرد سپس با سقوط نود درجه‌ای، چنان سرعتش زیاد می‌شود که با عبورش از کنار ماشین‌های مرده، آن‌ها به اطراف پرتاب می‌شوند. دوباره پاهایم سست می‌شوند. انگار نمی‌توانم آن جانور را درک کنم. نفس تنگی به سراغم می‌آید، سرم کمی گیج می‌رود. «قربان زود باشین!»

از پشت سر، افراد هاگان به سوی هیولا شلیک می‌کنند. گلوله‌ها به تمام بدن او برخورد می‌کنند اما هیچ تاثیری بر او ندارند. فقط بال‌هایش کمی سوراخ می‌شوند. وقتی افراد هاگان می‌بینند که گلوله‌ها هیچ تاثیری روی آن هیولا ندارد، همه پا به فرار می‌گذارند. ناگهان کسی دست مرا می‌گیرد و می‌کشد. دراسول تمام تلاشش را می‌کند؛ اما نمی‌تواند مرا تکان دهد. او هم وقتی هیولا را در نزدیکی خود می‌بیند با تمام توان فریاد می‌زند. من نیز با دیدن چنگال‌های تیز پاهایش فریاد می‌زنم. صدای قلبم را نمی‌شنوم، انگار قلبم ایستاده است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸ صفحه

حجم

۱۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان