دانلود رایگان کتاب پری دریایی و انسان اسبی آنا رویز ترجمه اسماعیل پورکاظم
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب پری دریایی و انسان اسبی

کتاب پری دریایی و انسان اسبی

معرفی کتاب پری دریایی و انسان اسبی

«پری دریایی و انسان اسبی» داستانی کوتاه مخصوص کودکان و نوشته آنا رویز است. این کتاب از مجموعه مطالعه در وقت اضافه است. زمان تقریبی مطالعه: ۹ دقیقه
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
۱۳۹۷/۰۶/۳۱

دوستانی که منفی نظر دادن برن توضیحاتو بخونن این کتاب مخصوص کودکانه 😑😐😂

Maliheh Kaviani
۱۳۹۷/۰۱/۱۳

قشنگ بود. مثبت و آرامش بخش

مهي
۱۳۹۶/۰۶/۰۴

بچگانه بود

sepehr
۱۳۹۶/۰۶/۱۰

ارزش خوندن ندارد

شادی
۱۳۹۶/۰۴/۲۱

خیلی قشنگ بود

خزان
۱۴۰۱/۰۱/۰۱

درسته که داستان کودکانه است ولی ایده ای تازه ، جذاب و خیلی ساده داره اما با وجود ساده گیش بامزه است. برای یکبار خوندن هم خوبه 🌸

آوا داوودی فر
۱۳۹۹/۰۴/۰۵

قصه های افسانه ای رو که با تخیل و خلاقیت نوشته شده باشه دوست دارم و چه بهتر که موضوعش عشق راستین باشه

Anita Moghaddam💙💙
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

لوس ننور😠

☺ میلاد
۱۳۹۶/۰۷/۰۴

کاملا بلاتکلیف!

سهیل
۱۳۹۶/۰۴/۲۲

داستان جالبی بود خسته کننده نیست

تبسّم «شایرا» وسیع‌تر از افق اقیانوس و قلبش بزرگ‌تر از قله‌هایی بود که سر بر آسمان می‌‌‌ساییدند
PARSA
پاکدلی سرانجام با نیک‌بختی همراه می‌‌گردد.
Mohammad Bagheri
«شایرا» و «شانان» با شادمانی و رضایت‌مندی به زندگی مشترک خویش ادامه دادند و بچه‌های زیبای زیادی را به‌دنیا آوردند و بزرگ کردند. آن‌ها می‌‌دانستند که پاکدلی سرانجام با نیک‌بختی همراه می‌‌گردد.
شاهدخت کتاب ها
یک‌صدا فریاد زدند: «به تمامی قدرت فراوانت و به عشق عمیقی که بین ما دو نفر وجود دارد، قسم می‌‌خوریم که ما می‌‌خواهیم تا همواره زندگی خویش را دست در دست همدیگر بگذرانیم
خزان
«شایرا» اولین دفعه «شانان» را سال‌ها پیش ملاقات کرد؛ زمانی که آسمان منفجر شد و ستارگان و سیارات جهان متولد شدند و آسمان شب را تشکیل دادند. آن زمان «شایرا» و «شانان» در کنار همدیگر پُرنورتر از ستاره‌ی «دو خواهران» می‌‌درخشیدند. آن‌ها در آسمان شب تلألویی زیبا همچون ماه کامل داشتند.
sofia
«شایرا» و «شانان» به همدیگر نگریستند و مشاهده کردند که «شایرا» دیگر یک پری دریایی و «شانان» دیگر یک «انسان اسبی» نیستند. آن‌ها اینک دو انسان همانند دیگر
نجمه بهروزی
قلب «شایرا» با شدت می‌‌‌تپید آن چنان که «شایرا» صدای ضربان آن را می‌‌شنید. او به فوریت روح «شانان» را تشخیص داد و حضورش را احساس نمود.
نجمه بهروزی
تبسّم «شایرا» وسیع‌تر از افق اقیانوس و قلبش بزرگ‌تر از قله‌هایی بود که سر بر آسمان می‌‌‌ساییدند. چشمانش از آبی‌ترین آب‌ها درخشان‌تر بود؛ یعنی همان جایی که خانه‌ی وی در اعماقش قرار داشت. موهای طلایی و موّاج او همچون آبشاری از پشت سر تا کمرش می‌‌رسیدند. «شایرا» دُمی باریک‌تر از ماهیان داشت و این موضوع کمک می‌‌کرد تا سریع‌تر از از سایر «انسان ماهی‌ها» در دریا شنا کند و به بالا جهش نماید. صدایش نظیر آهنگی افسونگر به نرمی باد دریای شمال و به‌سرعت بادهای طوفانی تا مسافت‌های بسیار طولانی در خشکی جریان می‌‌یافت. زمانی که «شایرا» غمگین بود، شروع به آوازخواندن می‌‌نمود و امیدوار بود که فرد مورد نظرش بتواند آوازش را بشنود و به سویش آید. آن شخص مردی بود که او بیش از هر چیزی برایش احساس دلتنگی می‌‌نمود.
Anita Moghaddam💙💙
دویست سال گذشت. دوستان دریایی «شایرا» می‌‌دانستند که او از دوری «شانان» بسیار غمگین می‌‌باشد، ولیکن امیدوار است که عاقبت «شانان» برگردد تا بار دیگر در کنار یکدیگر زندگی کنند.
hasti
«کسی که در انتظارش هستید، در همین نزدیکی‌ها می‌‌باشد. این یک دروغ نیست، بلکه یک نوید برای شماست».
Mohsen
زمانی که آسمان منفجر شد و ستارگان و سیارات جهان متولد شدند و آسمان شب را تشکیل دادند.
Mohsen
صدایش نظیر آهنگی افسونگر به نرمی باد دریای شمال و به‌سرعت بادهای طوفانی تا مسافت‌های بسیار طولانی در خشکی جریان می‌‌یافت.
Mohsen
چشمانش از آبی‌ترین آب‌ها درخشان‌تر بود؛ یعنی همان جایی که خانه‌ی وی در اعماقش قرار داشت. موهای طلایی و موّاج او همچون آبشاری از پشت سر تا کمرش می‌‌رسیدند.
Mohsen
تبسّم «شایرا» وسیع‌تر از افق اقیانوس و قلبش بزرگ‌تر از قله‌هایی بود که سر بر آسمان می‌‌‌ساییدند.
Mohsen
. او به فوریت دانست که کدام ستاره‌ی خوشبخت را از بین ستارگان درخشان انتخاب کند، لذا ستارگان دوگانه‌ی «شایرا» و «شانان» را به خاطر قلب‌های پاک و عشق بیکران آن‌ها به یکدیگر انتخاب نمود،
sofia
بعد از ظهر بسیار آفتابی و گرمی بود. «شایرا» همراه با دوستان صمیمیش «عایشا» و «کاسیا» در آب اقیانوس شنا می‌‌کردند و دم‌های زیبای خویش را با مسرّت بر امواج کف‌آلود می‌‌کوبیدند. آن‌ها برای ساعت‌ها به بازی مورد علاقه‌ی خویش پرداختند. در ضمن این بازی‌ها، قرار بر این بود که هر کدام از پری‌های دریایی که به بالاترین ارتفاع از سطح امواج پرش نماید، به عنوان پرنسس دریا در همان روز انتخاب شود. آن‌ها در حین بازی و جست‌وخیزهایشان آن قدر شوخی و لودگی کردند و به همدیگر خندیدند که شکم‌هایشان درد گرفت. سرانجام «شایرا» تصمیم گرفت که آن روز اجازه بدهد تا «عایشا» برنده‌ی مسابقه شود، زیرا همواره احساس می‌‌کرد که همگی خوشحال‌تر خواهند بود، اگر سایر دوستان نیز سهمی از برنده‌شدن داشته باشند.
دختر کتاب خون
زمانی که «شایرا» غمگین بود، شروع به آوازخواندن می‌‌نمود و امیدوار بود که فرد مورد نظرش بتواند آوازش را بشنود و به سویش آید. آن شخص مردی بود که او بیش از هر چیزی برایش احساس دلتنگی می‌‌نمود. او «شانان» نام داشت و تنها عشق زندگیش بود. اینک «شایرا» در بُحت و سرگشتگی غریبی قرار داشت و آن اینکه «شانان» این زمان در کجاست و چه کار می‌‌کند؟
~آلْبا~☘️
آن‌ها در حین بازی و جست‌وخیزهایشان آن قدر شوخی و لودگی کردند و به همدیگر خندیدند که شکم‌هایشان درد گرفت. سرانجام «شایرا» تصمیم گرفت که آن روز اجازه بدهد تا «عایشا» برنده‌ی مسابقه شود، زیرا همواره احساس می‌‌کرد که همگی خوشحال‌تر خواهند بود، اگر سایر دوستان نیز سهمی از برنده‌شدن داشته باشند.
~آلْبا~☘️
بعد از ظهر بسیار آفتابی و گرمی بود. «شایرا» همراه با دوستان صمیمیش «عایشا» و «کاسیا» در آب اقیانوس شنا می‌‌کردند و دم‌های زیبای خویش را با مسرّت بر امواج کف‌آلود می‌‌کوبیدند. آن‌ها برای ساعت‌ها به بازی مورد علاقه‌ی خویش پرداختند. در ضمن این بازی‌ها، قرار بر این بود که هر کدام از پری‌های دریایی که به بالاترین ارتفاع از سطح امواج پرش نماید، به عنوان پرنسس دریا در همان روز انتخاب شود.
~آلْبا~☘️
زمانی که «شایرا» غمگین بود، شروع به آوازخواندن می‌‌نمود و امیدوار بود که فرد مورد نظرش بتواند آوازش را بشنود و به سویش آید. آن شخص مردی بود که او بیش از هر چیزی برایش احساس دلتنگی می‌‌نمود. او «شانان» نام داشت و تنها عشق زندگیش بود. اینک «شایرا» در بُحت و سرگشتگی غریبی قرار داشت و آن اینکه «شانان» این زمان در کجاست و چه کار می‌‌کند؟
~آلْبا~☘️

حجم

۸٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۸٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

قیمت:
رایگان