کتاب کارآگاه کوچولو

کتاب کارآگاه کوچولو نوشتهٔ صفیه پرماس است. انتشارات عترت نو این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مجموعه ماجراهای افشین و دایی بروز است.

درباره کتاب کارآگاه کوچولو

کتاب کارآگاه کوچولو مجموعه ماجراهای افشین و دایی بروز است و صفیه پرماس ماجرای اتفاقات یک مهمانی در خانه‌ٔ خاله‌اش را روایت می‌کند. دایی بروز نیز در این مهمانی حضور دارد و به جای اینکه از فضای گرم و صمیمی به وجود آمده، لذت ببرد مدام مشغول بازی‌های کامپیوتری است، تا زمانی‌که مادربزرگ فکری به سرش می‌زند.

خواندن کتاب کارآگاه کوچولو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران سواد رسانه‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کارآگاه کوچولو

«افشین شاد و پر هیجان، لباس های تمیز و شیکش را پوشیده و منتظر بود تا هرچه زودتر به مهمانی بروند. آن هم مهمانی خاله ی بزرگش که از همه مهربان تر بود. افشین صبح آن روز، همه کارهای خودش را انجام داده و حتی به مادرش در کارهای خانه هم کمک کرده بود. او همراه پدرش به خرید هم رفته بود تا کارها هر چه زودتر تمام شوند و زودتر به مهمانی بروند . افشین پسرخاله اش و سعید پسرخاله اش، در باغ بزرگ و سرسبزشان با هم بازی می کردند. مسیر خانه تا خانه خاله کمی طولانی بود و افشین در طول راه، به یاد فوتبال هایی افتاد که با دایی بروز، پسرخاله ها و پسردایی هایش در حیاط خانه خاله بازی می کردند و چقدر به آنها خوش می گذشت افتاد. بلاخره به خانهی خاله رسیدند. افشین بعد از سلام و احوال پرسی، کنار سعید و دایی بروز نشست و گفت : سعید ! یادت میاد دفعه ی قبل با حمید و دو قلوهای دایی فوتبال بازی کردیم؟ چقدر بهمون خوش گذشت.

اونا که خیلی ناراحت شده بودن، تصمیم گرفتن که باهم نقشه‌ای بکشن تا بتونن شهر رو مثل گذشته قشنگ کنن و مردم شهر رو متوجه کنن که بیش از حد با موبایل و تبلت و کامپیوتر بازی کردن کار درستی نیست.

اونا فکر کردن و فکر کردن و باهم مشورت کردن تا اینکه به این نتیجه رسیدن که یه مهمونی بزرگ برگزار کنن. همه‌ی مردم شهر رو دعوت کنن و توی مهمونی کاری کنن تا مردم چشمشون رو از موبایل بردارن و متوجه شهر و اطرافشون بشن. مادربزرگ گفت: «من یه کیک بزرگ میپزم که بوش توجه همه را جلب کند. کار آگاه کوچولو که کیک توت فرنگی رو خیلی دوست داشت، گفت: «مادربزرگ ! نظرتون چیه که کیک توت فرنگی درست کنیم ؟» مادر بزرگ لبخندی زد و گفت: خیلی عالیه»