کتاب آخرین لبخند
معرفی کتاب آخرین لبخند
کتاب «آخرین لبخند» نوشتۀ اعظم چهرقانی و سعید جلائی است و انتشارات سفیران طلائیه آفتاب آن را منتشر کرده است. کتاب آخرین لبخند، ششمین جلد از مجموعۀ رفیق شهیدم است که که به شرح زندگی شهیدان میپردازد.
درباره کتاب آخرین لبخند
شهدا، نماد فرهنگ ایثار و شهادت هستند؛ لذا باید بهدرستی معرفی شوند. امروزه پا به هر کوچه و خیابانی که بگذاریم، از هر بزرگراه یا میدانی که عبور کنیم نام شهدا را میبینیم. کشور ایران پر از قهرمانان بزرگی است که در موقعیتهای سخت و دشوار پا به میدان گذشتند و از جانعزیزشان گذشتند. اما صِرف نامگذاری خیابان برای شناختن و یادآوری این عزیزان کافی نیست به همین دلیل ثبت و ضبط خاطرات شهدا و رزمندگان اهمیت و ضرورت زیادی دارد و نوشتن کتاب یکی از مهمترین ابزارها برای حفظ و انتقال خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت است.
امنیت تنها با شلیک ضدهوایی برقرار نمیشود و باید آن را در تمامی ابعاد زندگی حس كرد. امنیت در محل كار، زندگی و شهری كه مردم در آن زندگی میكنند باید در اولویت تمامی امور قرار بگیرد. آتشنشانی یكی از آسیبپذیرترین مشاغل در دنیا محسوب میشود. آتشسوزی و حادثۀ فروریختن ساختمان پلاسكو منجر به شهادت و مجروح شدن شماری از آتشنشانان شد، کسانی که با رشادت برای نجات هموطنانشان شجاعانه به دل آتش زدند و مردم هرگز فداکاریشان را فراموش نخواهند کرد. مرور و بررسی ویژگیهای اخلاقی و رفتاری قهرمانان سبب رواج فرهنگ ایثار در جامعه و بهخصوص در میان نسل جوان خواهد شد. کتاب آخرین لبخند، نگاهی به زندگی یکی از شهیدان حادثۀ دلخراش پلاسکو دارد.
شهید رضا نظری یکی از ۱۶ شهید حادثۀ آتشسوزی و فروریختن ساختمان تجاری پلاسكو بود، کسی که در آن روز غمانگیز شجاعانه برای نجات جان و مال مردم به درجۀ رفیع شهادت رسید. این شهید جوان در ۲۴ خرداد سال ۶۸ در روز میلاد امام رضا (ع) به دنیا آمد و پس از پایان دوران تحصیلات دانشگاهی، با علاقهای که به شغل آتشنشانی داشت وارد این حرفه شد. کتاب آخرین لبخند زندگی شهید آتشنشان، رضا نظری را روایت میکند.
خواندن کتاب آخرین لبخند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران خاطرات و زندگینامۀ شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آخرین لبخند
«هنوز چند ماهی از خدمتش نگذشته بود که روز ۳۰ دیماه بر صفحۀ تقویم سال۱۳۹۵ حک شد، روزی که ساختمان پلاسکو در آتش سوخت؛ اما نمادی از خدمت به مردم شد. آن روز رضا تمام مسیر را به شوخی و خنده گذراند، ذوق داشت برای اولین مأموریت بزرگی که به عهدهاش گذاشته بودند. آخرین عکس را با دوستانش گرفت و وارد ساختمان شد. با جان دو دل تلاش میکرد تا هموطنی در آتش نسوزد؛ اما یکباره ساختمان به تلی از آوار تبدیل شد. کسی چه میداند مادر در آن روز چه کشید.»
حجم
۱۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۱۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه