کتاب رها
معرفی کتاب رها
کتاب رها نوشتهٔ کلاوس مرتس و ترجمهٔ عباسعلی صالحی است. انتشارات گابه این رمان معاصر آلمانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب رها
کتاب رها حاوی یک رمان معاصر و آلمانی است که داستان سرگردانیِ آدمی امروزی است؛ فردی که به جستوجوی خودش سر به کوهستان گذاشته و از سایهٔ جهان پشت سر خودش بیمناک است. عباسعلی صالحی گفته است که ایسمها در دنیای داستانی کلاوس مرتس جایی ندارند و آن چیزها که بهچشم پیشِپا افتادهاند و ناچیز، اهمیت بیشتری پیدا میکنند. آدمهای داستانهایش معمولی هستند و نویسنده سخت مراقبِ بازیهای پنهانِ آنها است. رمان «رها» با حال روحی «پِتِر تالر» در دالانهای تودرتوی جهان، ما را به یاد سرگشتگی فرانتس کافکا میاندازد؛ همچنین این کتاب داستانِ ناتمامِ «لِنتْس» اثر «گئورگ بوشنر»، نویسندهٔ آلمانی را برای مخاطب زنده میکند. هنرِ کوتاهنویسی و ایجازِ کلام را میتوان بهروشنی در رمان «رها» دید. اپیزودهایی که هر یک چون مشتی از خروار، در پیوند با یکدیگر و در جان کلام، ترکیبی زیبا و شاعرانه بهجا میگذارند. بهگفتهٔ مترجم، رمان «رها» قصهٔ تلاش خستگیناپذیرِ آدمی است که به اسارت این جهان تن نمیدهد و حاضر است از هر آنچه او را به اسارت درآورده، رهایی یابد. شخصیت در جستوجوی جهانی نو و در جستوجوی خویشتن است و باید خطر کند و به آزمودههای بیهودهاش پشتِ پا بزند. کلاوس مرتس در رمان رها، از همان عنوانِ اثر ما را وارد گسترهای چندمعنایی و مهآلودگیِ محض میکند. پسگفتاری از «مارکوس بوندی» در انتهای این کتاب قرار داده شده است.
خواندن کتاب رها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره کلاوس مرتس
کلاوس مرتس متولد ۱۹۴۵ میلادی و از نویسندگان و شاعرانِ نسل پس از جنگ جهانی دوم است. آثار او متنوع است و طیفی گسترده از انواع و گونههای ادبی مانند شعر و داستان و جستار تا نمایشنامههای رادیویی و فیلمنامه و کتاب کودک را شامل میشود. فهرست جوایز و افتخارات ادبی کلاوس مرتس طولانی است. «مرد آرژانتینی» از آثار موفق این نویسنده دانسته شده است. عنوان آثار دیگر این نویسنده عبارت است از «رها» و «یاکوب خواب است».
بخشی از کتاب رها
«سه کلاغ، شاهینی را از روی مزرعهٔ شلغمی که قطار تالِر از دل آن عبور میکند، دور میکنند. و هر چیزی که پیرزن صندلیِ روبروییاش میبیند و میشنود، پیرزن را به یاد چیزی هم میاندازد: به یاد ناقوسهای کلیسایِ دوران کودکیاش، اما با صدایی آهستهتر از صدای آن ناقوسها؛ به یاد کفشهای مادرش، اما با سگک و به رنگی زردتر از آن؛ به یاد پسرِ دخترش، اما بزرگتر از او. به یاد روزی در ماه سپتامبر سال ۱۹۵۳، اما دقیقتر: روز بیست و سوم سپتامبر. شوهر پیرزن میگوید: «اول پاییز.» پیرزن میگوید: «نه، آن روزها البته پاییز روز بیست و یکم سپتامبر از راه میرسید. مثل بهار که آن هم همینطور بود.»
بازرس بلیط هنگام ورود، مزاحم زوجی که در کوپهٔ دیگر، تنگاتنگ یکدیگر را دربرگرفتهاند، نمیشود و در دفترچهٔ برنامهٔ حرکت قطار، برای پیرمرد و همسرش، تاریخ دقیقِ اول پاییز را نگاه میکند. جلوی راهبندِ قطار، کشاورزی با آرامش رویِ تراکتورش چشم به راه نشسته است. او کاهندهٔ صدا روی گوشهایش گذاشته است. با چلیکِ کود مایع سرریزکردهٔ پشت سرش، انگار که در برابر همهٔ اغوای جهان ایمن مانده است.
«لباسهای رنگی، با ۴۰ درجهٔ سانتیگراد حرارت، با شتاب ملایم ماشین لباسشویی»: اینطور دیگر نیازی به اتوکردنهای پرزحمت نیست، تالِر خوب از این کار سر در میآورد. زنی جوان، جلوی خانهاش در حال آویزان کردنِ لباس است، او موهایی بلوند دارد و بازوانی قهوهای. تالِر بدش نمیآید دندانهایش را در این گوشتِ سفت و سخت فرو کند، او لیموترش و عسل را دوباره داخل کولهپشتیاش میگذارد. کودکی توپش را به طرف آن زن پرتاب میکند، میخواهد با آن زن بازی کند، زن هم کودک را از زمین بلند میکند و با یکدیگر برای آدمهای قطاری که از کنارشان میگذرند، دست تکان میدهند، تا اینکه زنجیر واگنهای قطار در پشت دامنهٔ تپههای بعدی از چشمشان ناپدید میشود.»
حجم
۱۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۱۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه