دانلود و خرید کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی محمدامین مرشدزاده
تصویر جلد کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی

کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی

کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی به‌قلم محمدامین مرشدزاده را شرکت رسانه ساز دانش منتشر کرده است. این کتاب روایت‌گر داستانی است که در ترکیب با تجارب نویسنده، پرده از زندگی گم‌نامان تاریخ بر می‌دارد.

درباره کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی

قالب داستان، همیشه توانسته محملی باشد برای بیان آرزوها و آرمان‌ها و گاه حسرت‌ها و حرمان‌ها. حسرت‌هایی به بلندای تاریخ این سرزمین که توانسته مرزهای زمان و مکان را درنوردد و به امروز برسد و راوی رنج‌های گمنامان تاریخ باشد. کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی به‌قلم محمدامین مرشدزاده نیز چنین کتابی است و تلاش کرده تا به مدد روایت از عهدهٔ این رسالت برآید.

خواندن کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب آدم ها - فصل ها - چشم هایی شنی

«پگار همیشه می‌گوید:

رفتن همیشه رفتن نیست شاید نامی دیگر معنایی متفاوت و جدا از معانی و تعابیر کنونی باید برایش یافت گاه رفتن یافتن است. یافتن ناشناخته‌هایی که از لحظهٔ دیدن و شنیدن همان لحظهٔ ناب ادراک با تو همراه می‌شوند در تو رشد می‌کنند و ریشه می‌دوانند؛ ناشناخته‌هایی دست‌نیافتنی که آنقدر به تو نزدیکند که نمی‌توانی ببینی‌شان وضوحی آشکار اما به طرز آزاردهنده‌ای بی‌شکل و بی‌رنگ. لمس دمادم و لحظه‌به‌لحظه‌شان را حس می‌کنی با همهٔ حال‌و‌هوایی که به ادراکت ارزانی می‌دارند و گاه تحمیل می‌کنند. تو خواهی فهمید رفتن، بازگشت و دوباره دیدن است در زمانی که دیگر متعلق به تو نیست و نخواهد بود و شاید بفهمی که تو را هرگز زمانی نبوده و نیست. رفتن گاه همان گریستن است گریزی از ناگزیر و محو شدن در مه یا غبار، دفن شدن در ژرفای دریایی متلاطم از شن و وهم. رفتن همیشه رفتن نیست. می‌روی، می‌دوی و چشم باز می‌کنی. نگاه می‌کنی و می‌بینی که گم شده‌ای، نیستی. رفتن گاه ایستادن و نگریستن است. شب است و ژیناچ آشنا به خصلت همیشگی آن بار دگر تجربه‌ای آزموده را به گونه‌ای دگر می‌آزماید، شب و سنگینی و هجومی بی‌امان ژیناچ و دردی آشنا که هر از گاه این چنین هوشیار و موذیانه به سراغش می‌آید در برش می‌گیرد و از کوره‌راهی باریک و بی‌انتها راهنمایش می‌شود تا از راهی دیگر دالانی مجزا به مرزی برساندش که هنوز تنابنده‌ای بر آن گام ننهاده شب از همان مسیر همیشگی به پیش می‌تازد اما این موج دردآلود هیچ‌گاه نه مسیری مشخص دارد و نه نشانی که بتوان ورودش را با نیم‌نگاهی و یا لبخندی خوش‌آمد گفت. ژیناچ به فکر رفتن نیست بلکه عزم آن دارد در طول تمام این سالیان در این سرزمینی که هیچ‌گاه در آن احساس تعلق را لمس نکرده رفتن و بازگشت با او رشد کرد؛ ریشه یافت و تنومند شد همراه با عشقی که علی‌رغم عظمتش هرگز نتوانست برایش دلبستگی و سكون به ارمغان بیاورد. معشوقه به ظاهر ریشه در خاک دارد و سر به افلاک می‌ساید او زیباست و نامش دلنشین همراه با معصومیتی که اکنون و گذشته‌اش را معنایی تازه بخشیده است. بانویی - رازی که در تمام روزان و شبان ژیناج تاخت و تازی نجیبانه دارد و سهم بزرگی از کابوس‌ها و رویاهای ژیناچ متعلق به اوست.» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
تومان