کتاب تب احوال
معرفی کتاب تب احوال
کتاب تب احوال نوشتۀ عیسی نوریان در انتشارات نظری به چاپ رسیده است.
درباره کتاب تب احوال
کتاب تب احوال، مجموعه سرودههای مفرد عیسی نوریان است که در قالب شعر نو و به زبان فارسی سروده است. شعر یکی از گونههای کهن ادبی و شاخهای از هنر است. کلامی موزون که برای به اشتراک گذاشتن ایدهها، بیان احساسات، خلق تصویر، هنرمندانه به کار گرفته میشود و قوۀ تخیل خواننده را برمیانگیزد. لغات، اصطلاحات، حسن ترکیب، وزن، قافیه و قواعد همگی در ساخت شعر مؤثر هستند؛ اما موضوع اصلی به ذوق و طبع شاعری و خلاق شاعر برمیگردد. درواقع، شعر وقتی به غایت خود میرسد که توانسته باشد اذهان را تصرف کند و عاطفه و خیال را منتقل کند. شاعر، نقاشی زبردست است که خوبیها و بدیها را مجسم میکند و جامعۀ خود را به بهترین بیان توصیف میکند. او با الهام غیبی و سیر در آفاق و توجه به حقایق شعر میسراید. زبان شعر، زبانی صیقلیافته است و در آن مسامحه دیده نمیشود و همین دقت و ظرافت در بیان است که آن را در خاطره ماندگار میکند.
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمۀ روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند. شعر، همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میتوان فاصله گرفت و گمشدۀ وجود را پیدا کرد. این احساس گمشدۀ عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در کتاب تب احوال با احساسات خالصش، خواننده را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند تا خود را بهتر بشناسد. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب تب احوال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران شعر نوی فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تب احوال
«حق مطلب اَدا شد
گیاه گل داد
عشق شکوفا شد
پرنده خواند
باران بارید
و شعر ابراز شد
کوتاه و مختصر چون بوسه
بی کم و کاست چون نگاه
بی پس و پیش چون دوستت دارم
و بیغرض چون خدا
اگرچه پُر از حرف بودیم، اما در کوتاهترین و کمترینِ آنچه بودیم حرف زدیم
برای من یک جرعه از دریا کافیست
همانگونه که یک آیه برای شناخت خدا کفایت میکند
یک نگاه برای عاشقی
یک دوستت دارم برای عمری زیستن
و یک خداحافظی تلخ برای داغِ بر دل
هر زبان و هر آوایی میتواند در یکلحظه و آن، تمام مرا دریابد و طوفانی از واژهها به راه بیاندازد.
من نیز چنین کردم؛ آنچنان صیحه ذهنم گوشخراش بود که تمام آنچه بودم و هستم همانند آتشفشانی بیشکیب بیرون جهید.
و غرّشهای شاعرانه داشت.
اما چنان لطیف بود گویی ساقه نور
چنان منعطف بود گویی صدای عشق
و چنان نازک تن گویی حریر نرم
دیگر شاید آن نباشم که مدام بگویم و بسرایم
ما به نقطه بسنده به یک نگاه قانع شدیم
به بیتی از این جهان هستی راضی
و چون دانشی را درک کنیم غنیمتی است بیاندازه
به تکه نانی سیر
به جرعه آبی شاکر
و به نیمنگاهی مسرور
گوارای وجودتان هر چه آنچه گفتیم
نفستان چاق»
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه