دانلود و خرید کتاب پیراهنم آبی نبود ارژنگ تورانی
تصویر جلد کتاب پیراهنم آبی نبود

کتاب پیراهنم آبی نبود

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پیراهنم آبی نبود

کتاب پیراهنم آبی نبود نوشتۀ ارژنگ تورانی در انتشارات سیب سرخ به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و بسیار کوتاه و مینیمال فارسی است. مجموعه پیراهنم آبی نبود ۳۲ عنوان داستانی را در بر می‌گیرد. هرکدام از این داستان‌ها با زبان و حال و هوای مخصوص به خود، روایت‌گر شخصیت‌هایی هستند که با ذهنی آشفته و از طریق دنیای درون خود می‌خواهند پا به واقعیت بیرون بگذارند. خانه در تاریکی، بوی تمشک‌های وحشی، ماه و باد، کالبدشکافی یک اتفاق تعدادی از عنوان‌های این مجموعه داستان هستند.

درباره کتاب پیراهنم آبی نبود

 کتاب پیراهنم آبی نبود، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و بسیار کوتاه و مینیمال فارسی است. این مجموعه ۳۲ داستان دارد و وجه مشترک همۀ آن‌ها سرگشتگی شخصیت‌هایی است که از دریچۀ ذهن و درون خود می‌خواهند قدم در واقعیت بگذارند و آنچه را باید باشند جست‌و‌جو کنند؛ اما در نهایت به تقدیر خود تسلیم می‌شوند. این داستان‌ها با نشان دادن میزان پیوند میان خیال و واقعیت، شخصیت‌هایی را روایت می‌کنند که با گمانه‌زنی دست به اعمالی می‌زنند و در تلاش برای ایجاد معنا برای خود هستند در حالی که مقدرات حضور دارند. البته هرکدام از این داستان‌ها حال و هوا، زبان و زاویۀ دید خاص خود را دارند.

در هر کدام از داستان‌های کتاب پیراهنم آبی نبود، شخصیت‌ها با پرسش‌های بنیادین درگیر است و روح انسانی او با واقعیت‌های بیرون در مواجهه قرار می‌گیرد. عنوان برخی از داستان‌های کوتاه این مجموعه عبارت است از: خانه در تاریکی، بوی تمشک‌های وحشی، ماه و باد، کالبدشکافی یک اتفاق، پیراهنم آبی نبود، به طرف شهر، رساله‌ای در باب آخرین نسل برتر، این‌جا چراغی روشن است، چه کسی دوچرخه را می‌راند، همه‌چیز اتفاقی است، روح و لحظه‌های تاریخی، روز سگی، فرمانده، بازیگری در مه، شهر مردگان، گزینه‌های دوست‌داشتنی، روزهای سنگی و ... .

خواندن کتاب پیراهنم آبی نبود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران داستان‌های کوتاه فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پیراهنم آبی نبود

«داستان را با غروب آفتاب از پشت درخت انجیر شروع کردم. قرص گرد و قشنگ صورتت را به ماه تشبیه کردم که پاورچین پاورچین سرک می‌کشید تا سر زخم کهنه را در دل درخت انجیر باز کند و این‌سو تر پشت همین پنجره اتاقی که مشرف به سال‌های بی‌قراریم بود، دل‌دل کردنم را ببینم...

...در گزارش آقای اعرابی، وکیل تسخیری متهم آمده است: دیده مهم نیست در باز بود یا بسته. مهم این است سرسری نگرفته، خم شده، برداشته همان جا در آستانه‌ی در حیاط، تایش را باز کرده، چشمانش را دوانده روی کلمات، آن هم با دقتی فوق‌العاده. «مرگ یک بار برای تو خیانت به مردم. مرگ ابدی بر تو! آتش دوزخ از آن تو باد: بدان و آگاه باش تو را من خواهم کشت...» احساس کرده در برابر وحشت نامتعارف و مرموز که پیش از وقوع به وجود می آید قرار گرفته است. چشمانش ادامه دادند: «... دستانم را مانند چنگال تیز عقاب در گلویت فروخواهم برد. خونت را درون کاسه ی سرت خواهم ریخت و آن را پیشکش خفاشان خواهم کرد...» کوشیده حقیقت را پنهان کند تا بتواند از این واقعیت ناگزیر دور شود و نگذارد این گذشته‌ی فرومرده صورت آغاز به خود بگیرد، آن هم با یک خطابه‌ی دوزخی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۹۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۳,۸۰۰
تومان