کتاب اژدها کوچولو و شوالیه ریزه میزه
معرفی کتاب اژدها کوچولو و شوالیه ریزه میزه
کتاب «اژدها کوچولو و شوالیه ریزه میزه» نوشتۀ الی وولارد و ترجمۀ ابوالفضل نظاری است و انتشارات مهرسا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب اژدها کوچولو و شوالیه ریزه میزه
داستان دربارۀ یک اژدها کوچولوی ۴ ساله به نام دِرام است که تابهحال نتوانسته بود پرواز کند. پدر و مادرش که عضو گروه اژدهایان ترسناک بودند پسرها را برای صبحانه و دخترها را برای نهار میخوردند. یک روز پدر و مادرش به درام گفتند که او دیگر باید از خانه برود و برای خودش یک شوالیۀ ریزهمیزه شکار کند و این بود اژدهای کوچک برای اولینبار خانواده و خانواده را ترک میکند تا مثل یک اژدهای واقعی زندگی کند اما اتفاقات هیجانانگیز و عجیبی برایش میافتد.
کتاب اژدها کوچولو و شوالیۀ ریزهمیزه یک داستان بامزه و جذاب از مواجۀ یک شوالیه با یک اژدها است. روزی که یک موجود عجیب شبیه یک اردک به داخل دریاچه میافتد و یک پسر مهربان او را نجات میدهد اما نه او یک پسر معمولی است و نه آن موجود اردک. پسر یک شوالیۀ تحت تعلیم است و آن موجود عجیبالخلقه هم یک اژدها که در اولین روز ترک خانه است و در جستجوی یک شوالیه برای خوردن. اتفاقات هیجانانگیز داستان باعث میشود که میان شوالیه و اژدها دوستی زیبایی شکل بگیرد.
کتاب اژدها کوچولو و شوالیۀ ریزهمیزه پر از تصاویر رنگارنگ، جذاب و زیبا است که خواندن داستان را برای خوانندگان جذاب کرده است و الی وولارد نویسندۀ کتاب از طریق یک داستان کودکانه به بچهها یاد میدهد که فقط به این دلیل کسی دشمن فرض شده است نباید با او جنگید و پیرویکردن از سنتها همیشه ضروری نیست. آنچه که اهمیت دارد دوستیها و مهربانی است.
خواندن کتاب خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتابهای کودک و کودکان ۴ تا ۸ ساله پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اژدها کوچولو و شوالیه ریزه میزه
«جیمز شوالیۀ کوچولویی که تا حالا اژدها ندیده بود، کنار دریاچه نشسته بود و کتاب میخواند. یکهو داد زد: این دیگه چی بود؟ انگار اردک بود. فکر کنم زخمی شده. حالا چهکار کنم؟ چه بدشانسیای! جیمز زره، سپر و کلاهخودش را آورد و خنده کنان گفت: دارم میآیم کمکت. و بعد رفت توی آب. درام زیرلب گفت: یک پسربچه؟ خب شاید مزۀ خوبی داشته باشد. یادش افتاد که مادرش گفته بود باید یک شوالیۀ ریزهمیزه را یک لقمۀ چربش کند. بعد پنجهاش را به سمت پسربچه دراز کرد، اما سرجایش خشکش زد. پاهایش خم شده بود و یکهو افتاد زمین».
حجم
۴۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۴۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه