کتاب صبحانه با موگابه
معرفی کتاب صبحانه با موگابه
کتاب صبحانه با موگابه نوشتهٔ فریزر گریس است. این کتاب را انتشارات فرمهر منتشر شده است.
درباره کتاب صبحانه با موگابه
کتاب صبحانه با موگابه داستان روانکاوی به نام آندرو پریک، است که منتظر نخستین دیدار با نامعمولترین بیماری است تا به امروز دیده است. رابرت موگابه، رئیسجمهور زیمباوه، در وضعیتی بحرانی است و آندرو پریک باید ریشهٔ اضطراب او را بیابد. اما آیا میشود موگابه را مثل سایر بیماران درمان کرد؟ نمایشنامهٔ صبحانه با موگابه را بهترین اثر گرِیس دانستهاند.
خواندن کتاب صبحانه با موگابه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان نمایشنامهخوانی پیشنهاد میشود.
درباره فریزر گریس
فریزر گریس، نمایشنامهنویس و نویسندهٔ انگلیسی، به جز نمایشنامهٔ صبحانه با موگابه، چندین نمایشنامهٔ دیگر نیز دارد. گرِیس همچنین آثاری در شعر، داستان کوتاه و نمایش رادیویی در کارنامه دارد. او به ساختن موسیقی صحنه نیز علاقهمند است و برای اپرای کمدی آندرو لاوت با موضوع حقوق بشر، موسیقی صحنه نوشته است. به مدت ۴ سال در دانشگاه بیرمنگام، مدیر برنامه کارشناسی ارشد مطالعات نمایشنامهنویسی و از ۲۰۱۶ مدیر صندوق سلطنتی پژوهشهای ادبی بوده است. او اکنون در حومهٔ کمبریج زندگی میکند.
نمایشنامهٔ صبحانه با موگابه را بهترین اثر گرِیس دانستهاند. شرکت سلطنتی شکسپیر در تئاتر سواندراستانفورد در وستاند، این نمایش را به روی صحنه برد و جایزهٔ معتبر جان ویتینگ را، برای بهترین نمایشنامه، از آن خود ساخت. پس از آن در رادیو بی.بی.سی جهانی اجرا شد و در انگلیس و آمریکا به شهرت رسید. منتقدان با توصیفاتی همچون «مکبث مدرن»، این نمایشنامه را ستایش کردهاند.
بخشی از کتاب صبحانه با موگابه
«گرِیس: ویتنام، کره، کشورهای محشر و دیدنی. خوشگل و سراپا رنگ، باورتون نمیشه آدمها واقعیان. فقط میتونم بِهِتون بگم، وقتی اونجا بودیم رئیسجمهور شده بود عین یه پسر، یه جوون بیستساله. معلومه کسی باورش نمیشد چهل سال از من بزرگتره. از لحظهای که برگشتیم، باز مثل سابق. شوهرم باز شد یه ابلیس.
پِریک: متأسفم این رو میشنوم.
گرِیس: توی فرودگاه، بچههام رو بردم اثاثها رو، روی نقاله ببینن. فکر کنم آدم باید همیشه دنیا رو از چشم یه بچه ببینه. رابرت توهم برش داشت دارم نقشه میکشم فرار کنم. بادیگاردها و پلیس میریزن بچههام رو میگیرن، چمدونها پر در میآرن، لباسها پخشوپلای زمین میشن. موگابه فریاد میزنه «زنم رو نجات بدین. نذارین فرار کنه! نگاتزی، نگاتزی! (ارواح، ارواح!)».
میتونین این نوع اضطراب رو معالجه کنین؟
پِریک: روشنه که رئیسجمهور فکر میکنه میتونم.
گرِیس: دوهفتهس پام رو از عمارت دولتی، حتی برای خرید یا دیدن دوستی، بیرون نذاشتم. رابرت غدغن کرده. شاید شوکه بشین اگر بشنوین رئیسجمهور زیمبابوه از سایهٔ خودش هم وحشت داره. مدت زیادی از شب رو دادوفریاد میکنه.
شما معنیِ «نگاتزی» رو میدونید؟
پریک: نگاتزی؟ یک نیا است. یک روح شریر. برای یک شونا، میتونه خیلی ترسناک باشه.
گرِیس: کسی که در محنت و بدبختی یا خشونت از دنیا رفته. این واهمه و دلواپسیایه که دست از سر همسرم برنمیداره؛ بنابراین، الان یه جای اضافی برای نگاتزی سر میز میذاریم. میتونید صحنه رو تصور کنید. صندلی گذاشته شده، غذا از آشپزخانه سرو شده، همه برای کسی که هیچکس بهجز رابرت نمیتونه ببیندش. نحوهٔ خیرهشدنش به صندلی خالی، طرز هلدادنِ بشقاب غذا بهطرف او - میتونه حتی من رو، به وحشت بندازه. ما زندانیاش هستیم و اگه کسی خشنودی نگاتزی رو فراهم نکنه، تا قبر بدرقهاش میکنه.»
حجم
۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه