دانلود و خرید کتاب کوله پشتی فهیمه بنکدار (ماهور)
تصویر جلد کتاب کوله پشتی

کتاب کوله پشتی

ویراستار:زهرا صنوبری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کوله پشتی

کتاب کوله پشتی نوشتهٔ فهیمه بنکدار (ماهور) است. انتشارات متخصصان این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب کوله پشتی

کتاب کوله پشتی حاوی یک رمان معاصر ایرانی است که در ۱۰ فصل نوشته شده است. عنوان نخستین فصل، «شروع جلسات درمانی» است. راوی در این فصل از شخصیتی به نام «سیمین» سخن می‌گوید. سیمین به‌وسیلهٔ موبایلش از روزهای جلسات درمانی خود آگاه می‌شود. سیمین کیست؟ چرا به درمان نیاز دارد؟ سرانجامِ او چه خواهد بود؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب کوله پشتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کوله پشتی

«دکتر با صدای گرمی داستانی می‌گوید از این قرار: شخصی از خداوند در مورد بهشت و جهنم می‌پرسه و او می‌گه، جهنم رو نشونت خواهم داد و اون رو به اتاقی می‌فرسته که در داخلش گروهی از افراد گرسنه و ناامید دور میز بزرگی نشسته‌ن. در وسط میز ظرف بزرگی از غذایی گرم و لذید وجود داره. غذا اون‌قدر زیاده که می‌تونه همه‌شونو سیر کنه. بوی غذا اون‌قدر خوشه که آب از دهان اون شخص سرازیر می‌شه، ولی هیچ‌کس از جهنمی‌ها غذا نمی‌خوره. هرکدوم از افراد دور میز قاشق دسته‌بلندی به دست دارن. دستة قاشق اون‌قدر بلنده که به‌راحتی به وسط میز و ظرف غذا می‌رسه، ولی به‌دلیل همین بلندی دسته قاشق هیچ‌کس نمی‌تونه اون رو به دهنش برسونه. اون شخص که متوجه عمق مشکل دوزخی‌ها شد، از سر دلسوزی سری براشون تکون داد. بعد خدا می‌گه: حالا بهشت رو نشونت می‌دم و اون رو به اتاقی شبیه اتاق اول می‌فرسته؛ همون میز گرد بزرگ، همون ظرف غذای خوشبو و خوش‌طعم و همون قاشق‌های بلند، ولی اینجا شادمانی در فضا موج می‌زنه. همه به نظر سیر و سرحال می‌آن. اون شخص سر در نمی‌آره و به خدا نگاه می‌کنه، خدا در جواب می‌گه: خیلی ساده‌ست، فقط به مهارتی خاص نیازه. می‌بینی؟ کسانی که در این اتاق هستن، یاد گرفته‌ن که به همدیگه غذا بِدن.

دکتر با مکثی کوتاه می‌گوید: دوستان عزیز! هدف من تغذیه‌شدن گروه به‌وسیله اعضای اونه. گروه‌درمانی از طریق دکتر آروین یالوم به من آموزش داده شد. اون رو دوست دارم و کتاب‌هاش رو بارها خونده‌م و تلاش کرده‌م از تجربه‌هاش بسیار استفاده کنم؛ چون یه انسانِ بشردوست و صادقه. روش این دانشمند بزرگ در درمان، من رو تشویق به برگزاری این جلسات کرده. امیدوار هستم که نتیجة این جلسات برای شما و برای خودم شیرین و گوارا باشه، موضوع این ده جلسه، معنای زندگیه که از شما می‌خوام معنای زندگیتون رو برای ما تعریف کنین تا با دنیای همدیگه آشنا بشیم و احساس بهتری رو تجربه کنیم. ما جلساتی با موضوع‌های دیگه مثل تنهایی، مرگ، مسئولیت و آزادی داریم که همه شما خودتون این موضوع رو انتخاب کردین و حالا اینجا حضور دارین تا با هم گفتگو داشته‌باشیم. باتوجه به شناختم نسبت به تک‌تک شما موضوع رو بسیار درخور گروه می‌دونم. حالا دوست دارم خودتون صحبت کنید، هر نفر ده دقیقه فرصت داره. از تو شروع می‌کنیم یاسر جان، از خودت بگو و اینکه چرا در دل تاریکی داخل ماشین نشستی؟»

کاربر 7337282
۱۴۰۲/۰۷/۲۲

این رمان یکی از بهترین رمان های ایرانی بود که خواندم؛ باید بگویم که نویسنده را دختر اروین یالوم دیدم. اگر کسی قصد خواندن رمان انگیزشی,مهاجرتی,روانشناسی دارد این کتاب را به او توصیه میکنم.

کاربر 7382706
۱۴۰۲/۰۷/۲۳

عالی بود. سبک زندگی رو به من اموزش داد. افکاره بیخود رو چقدر خوبه که ادم از ذهنش بیرون کنه. در ضمن چقدر مولانا روانشناس خوبی بوده !!! زندگیم قشنگ تر شد ☺️. ممنون

کاربر ۲۰۱۹۳۱۵
۱۴۰۲/۰۷/۲۳

بسیار کتاب خوب و جذابی بود و از مطالعهء اون لذت زیادی بردم از دل نوشته شده بود و بسیار مطبوع طبع من بود امیدوارم بازم از خانم بنکدار آثار دیگه ای بخونم خوندن این کتابو به همهء دوستان توصیه میکنم

Elmira eghlidi
۱۴۰۲/۱۰/۲۹

بسیار کتاب پر محتوا و زیبایی بود.دوست داشتم داستانها بیشتر باز بشه .چقدر با سیمین و دیالوگهایی که با خودش میکرد ارتباط برقرار کردم.قطعا یکی از بهترین رمانهای معاصری بود که خوندم.انقدرفضاسازی و داستان پردازی جذاب بود.انقدر زیبا و روان

- بیشتر
کاربر 7421844
۱۴۰۲/۰۹/۲۴

کتاب یک درمان گروهی خوب رو به تصویر میکشه یادآور درمان شوپنهاور دکتر اروین یالوم عزیز اشعار مولانا وسهراب عزیز رو به جا استفاده میکنه شخصیتها به زیبایی توصیف شدن .حتما مطالعه ش کنید.سپاس ازنویسنده که واقعا زحمت کشیده .چون من

- بیشتر
کاربر 5380312
۱۴۰۲/۰۹/۱۹

نویسنده ی این کتاب(سرکار خانم ماهور) را می شناسم ، انسان بزرگی است، زلال و بی ادعا خانم ماهور مثنوی پژوه است ، رگه هایی از تفکرات مولانا در کتاب به چشم می خورد مطالعه ی کتاب کوله پشتی را به همه

- بیشتر
habibi
۱۴۰۲/۰۸/۲۰

کتاب جالبی بود که آدم رو به فکر مینداخت. نثرش روان بود. داستان های جالبی از آمریکا داشت و نویسنده از آثار بزرگانی مثل مولانا و حافظ و البته سهراب جان سپهری به خوبی استفاده کرده بود. به نظرم توی

- بیشتر
کاربر 7427613
۱۴۰۲/۰۸/۰۲

بسیار جالب و خواندی است اگر دوست دارید از خواندن یک رمان ایرانی لذت ببرید این کتاب را بهتون توصیه میکنم.

کاربر ۱۶۵۳۳۹۹
۱۴۰۲/۰۸/۰۲

قلم نویسنده روان و جریان داستان همراه با مخاطب پیش میرفت ، همچنین نکات عمیق و کنکاش موشکافانه ای در ذهن ادمی داشت. خوندنش تجربه لذت بخشی بود

کاربر 7487610
۱۴۰۲/۰۹/۱۹

واژه های بیگانه رو بدرستی توضیح بدین و ترجمه کنید نه اینکه فقط انگلیسی نوشته بشه از آداب و سنن و جشنهای فرهنگ آمریکایی با جزییات بنویسید

افعی نیستیم که برای نیش‌زدن سایه‌ای یک‌دفعه از جامون بپریم بالا، یا گاوی که با دیدن یه تکه پارچه سرخ تحریک بشیم. فقط وقتی ما درون ناآرام و خشمگینی داریم، از کوچک‌ترین حرکت‌ها خشمگین یا بدبین می‌شیم. واقعاً چطور به‌خاطر کوچک‌ترین حرکت باید این همه بدبین بشیم سیمین جان؟! فک می‌کنی ریشه اون چی باشه؟ - واقعاً نمی‌دونم آقای دکتر. - ولی شاید من بتونم حدس بزنم. - و اون چیه؟ - خشم، تو به‌خاطر تجربه‌هایی که داشتی، پر از خشم شدی سیمین جان. برای ثانیه‌ای هردو ساکت شدند و بعد چندبار سیمین تکرار کرد: خشم، خشم، از همه‌شون متنفرم.
کاربر ۷۴۲۱۸۴۴
معرفی کرد. او گفت: من جِرُوم هستم و این همسرم جیناو دو دخترم سِوانا و دیانا، ما همسایه کناریت هستیم و (با انگشت خانه را نشان داد، می‌شد خانه دومی از سمت راست نیم‌دایره). برات کیک درست کردیم تا بِهت خوش‌آمد بگیم. جینا لبخند زد و گفت: بله بله، این کیک برای توست، به همسایگی ما خوش اومدی. اگه کاری داشتی که ما بتونیم انجامش بدیم، حتماً بگو (خندید و به جروم نگاهی انداخت و ادامه داد) جِروم بیشتر وقت‌ها خونه ست، می‌تونی روی کمکش حساب کنی و دخترامَم فوق‌العاده‌ان و می‌تونن کمکت کنن. دخترها لبخند زدند و سلام کردند. آن‌ها هر کدام ۱۸ یا ۲۰ ساله به نظر می‌رسیدند و مثل مادرشان بلند و باریک و مو طلایی بودند.
کاربر ۷۴۲۱۸۴۴
- وقتی ما پر از چیزی می‌شیم، به این معناست که خالی از چیز دیگه‌ای شدیم، وقتی پر از خشم می‌شیم یعنی خالی از عشق می‌شیم.
کاربر ۷۴۲۱۸۴۴
ولی بیشتر ما آدم‌ها می‌ترسیم خشم نداشته‌باشیم، چرا؟ - چون انگار هویت خودمون رو از دست می‌دیم، داستانی است این داستان ذهن، ذهن دوست داره داستان ببافه و بعد حس دلسوزی ما رو برای خودمون تحریک کنه. ما متأسفانه خودمون رو با داستان‌های ذهن یکی می‌کنیم و بعد باورمون می‌شه همونی هستیم که ذهنمون داره به ما می‌گه؛ چون به ما هویت می‌ده و بعد ازمون یک قربانی می‌سازه با همین داستان‌هایی که سر هم می‌کنه. یک قربانی که حالا باید تا آخر عمرمون براش دل بسوزونیم و عصبانی باشیم از دیگران، از دیگرانی که من رو قربانی کردن. یکی پنداری با قربانی‌بودن، ما رو پر از خشم می‌کنه. اون‌قدر پر از خشم می‌شیم که جایی برای عشق نمی‌مونه، کوله‌بارمون می‌شه پر از خشم و خشم. - به نظرم
کاربر ۷۴۲۱۸۴۴
هیچ می‌دونی که اون طبیعت ناآروم و متزلزلی داشته و همه‌ش در سوءظن به سر می‌برده و عصبی بوده؟ شوپنهاور باور داشته انسانی که قدرت درونی داره، نیازی به پشتیبان نداره، تا حالا فک کردی که این جملاتش یه توجیه بوده برای ناتوان‌بودنش در برقراری یک ارتباط صمیمی، شاید اشکال کارش این بوده که زیادی خودبزرگ‌بین بوده. انزواطلبی خیلی از افراد، ناشی از ناتوان‌بودنشون در عشق‌ورزیدنه، یا از جامعه می‌ترسن یا خودپنهان‌ساز یا خودبزرگ‌بین هستن، تا حالا از این زاویه نگاه کردی؟
کاربر ۷۴۲۱۸۴۴

حجم

۱۷۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

حجم

۱۷۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان