دانلود و خرید کتاب دنده آدم آنتونیو مانتزینی ترجمه بنفشه شریفی خو
تصویر جلد کتاب دنده آدم

کتاب دنده آدم

معرفی کتاب دنده آدم

کتاب دنده آدم نوشتهٔ آنتونیو مانتزینی (بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و نویسندهٔ ایتالیایی) و ترجمهٔ بنفشه شریفی خو است. نشر قطره این رمان معاصر پلیسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دنده آدم

کتاب دنده آدم (کاوشگری‌های روکو اسکیاوونه) رمانی است که اولین‌بار در سال ۲۰۱۴ میلادی به انتشار رسید. جانشین رئیس پلیس «روکو اسکیاوونه» هنوز نتوانسته به زندگی در منطقهٔ آرام و کسالت‌آور «آلپاین» عادت کند؛ جایی که «اسکیاوونه» به‌عنوان تنبیهی برای درافتادن با سیاستمداری قدرتمند، از شهر موردعلاقه‌اش (رم) به آن فرستاده شده است. وقتی زنی بلاروسی به نام «آیرینا اولگوا» مثل همیشه برای نظافت به خانهٔ کارفرمایانش می‌رود، با جسد «استر بائودو» مواجه می‌شود که از سقف خانه آویزان است. «پاتریزیو بائودو» پس از ورزش صبحگاهی به خانه بازمی‌گردد و درمی‌یابد همسرش را از دست داده است، اما اندوه او زمانی به خشم تبدیل می‌شود که مشاهده‌ای به‌ظاهر عادی توسط «اسکیاوونه»، این احتمال را مطرح می‌کند که خودکشی همسر او در واقع یک قتل بوده است. با این رمان جنایی و پلیسی همراه شوید.

خواندن کتاب دنده آدم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایتالیا و قالب رمان پلیسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دنده آدم

««سینیور، پره‌گو... قهوه‌تون...» صدای کونچیتا، که قهوه را در فنجان کوچک با قاشق هم می‌زد، به سختی شنیده می‌شد. صدای دنگ دنگ دنگ برخورد قاشق فلزی به لیوان چینی باعث شد فرناندو بورگتی آنسالدو چشم‌هایش را باز کند.

«ساعت چنده؟»

مستخدمهٔ پِرویی پاسخ داد: «هفت و نیم.» و فنجان قهوه را روی پاتختی گذاشت. معاون وزیر امور خارجه در تختش غلتی زد. همسرش قبلاً از تخت برخاسته بود. مستخدمه آهسته و نوک‌پا از اتاق تاریک خارج شد و فرناندو فنجان قهوه را یک‌نفس سر کشید. قهوه داغ بود و طعم دلنشینی داشت. معاون وزیر خارجه همیشه گفته بود و باز هم تکرار می‌کرد قهوه‌ای که در قهوه‌جوش‌های سنتی دم شده باشد صد شرف دارد به قهوه‌هایی که آن ماشین‌های مزخرف مدرن درست می‌کنند. در واقع اگر به‌جای وزارت خارجه، در وزارت صنایع مسئولیتی داشت، مطمئن می‌شد تولید آن ماشین‌ها با قهوه‌های آبکی‌ای که درست می‌کنند، ممنوع شود. از جایش برخاست، کمی صورتش را مالید و رفت سمت دست‌شویی. شیر دوش را باز کرد و تا آب گرم شود، نگاهی در آینه به خودش انداخت. باید فکری به حال شکمش می‌کرد. شبیه هندوانه شده بود. از پهلو که نگاه می‌کردی، انگار حامله بود. فرق سر بی‌مویش هم شبیه گنبدی درخشان شده بود. اما نمی‌توانست خودش را راضی به کاشت مو کند. درمورد کلاه‌گیس هم که اصلاً نمی‌شد حرف زد. به کرات مجبور می‌شد جلو دوربین ظاهر شود و خودش خوب می‌دانست آن موهای مصنوعی اغلب زیر نور و جلو دوربین شکل‌ها و رنگ‌های عجیب‌وغریبی پیدا می‌کنند و همهٔ عالم‌وآدم خواهند فهمید موهای معاون وزیر عاریه‌ای است. هرگز حاضر نمی‌شد به چنین خفتی تن در بدهد. همان بهتر که سرش تاس باشد.

در حال درآوردن شلوار خوابش برای دوش گرفتن بود که ناگهان صدایی شنید. همسرش روبرتا بود.

«فرناندو؟»

«چی شده؟»

«خبر داری جورجو دیشبم خونه نیومده؟»

«منظورت چیه که خونه نیومده؟ پس کجا رفته؟»

روبرتا به چهارچوب در حمام تکیه داد و دست‌هایش را روی سینه‌اش چلیپا کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
۳۲,۴۰۰
۷۰%
تومان