کتاب بیوولف قهرمان

کتاب الکترونیکی بیوولف قهرمان نوشتۀ تونی بردمن و ترجمۀ مسعود ملک یاری است و انتشارات دنیای اقتصاد تابان آن را منتشر کرده است. کتاب بیوولف قهرمان داستان افسانۀ بیوولف را برای کودکان روایت می‌کند. بیوولف یک جوان دانمارکی است که به جنگ هیولایی به نام گرندل می‌رود.

درباره کتاب بیوولف قهرمان

کتاب بیوولف قهرمان در واقع داستان نخستین حماسه شناخته‌شدهٔ اروپایی از نویسنده‌ای ناشناس است. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجسته‌ترین نوشته‌های ادبی آنگلوساکسون شناخته می‌شود. تاریخ‌نگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کرده‌اند. این رزم‌نامه که از سدۀ نوزدهم به این‌سو به نام بیوولف نامور شده است به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف می‌پردازد که یک قبیله دانمارکی را از دست جانور خونخواری به نام گرندل می‌رهاند و سپس در دریا فرو می‌رود تا مادر آن جانور را هم بکشد و پس از آن پادشاه قبیله خود می‌شود ولی سرانجام در جنگ با اژدها کشته می‌شود.

هیچ‌کس نمی‌داند که قصه بیوولف را یک نفر خلق کرده یا کار چند نسل بوده است. از تاریخ دقیق نخستین روایت، شواهدی در دست نیست. برخی معتقدند که پیشینه این افسانه به قرن هشتم پیش از میلاد برمی‌گردد و برخی هزارسال پیش از میلاد را تاریخ اصلی خلق این قصه می‌دانند. هرچه هست ما در این دوران به نسخه کامل این افسانه دسترسی نداریم؛ چراکه یگانه نسخه دست‌نویس آن در قرن شانزدهم در آتش سوخته است.

درباره تونی بردمن

تونی بردمن (متولد ۲۲ ژانویه ۱۹۵۴) نویسنده انگلیسی کتاب‌های کودکان و داستان‌های سوداگرانه کوتاه است که بیشتر به سری کتاب‌های Dilly the Dinosaur معروف است. او نویسنده بیش از ۵۰ کتاب برای جوانان است که توسط خانه‌های مختلفی از جمله آلفرد A. Knopf ، انتشارات Methuen ، کتاب‌های Puffin و HarperCollins منتشر شده است. بردمن در بالام، لندن متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد را از کالج کوئینز، کمبریج به دست آورد، و پیش از آغاز نوشتن ادبیات کودکان در سال ۱۹۸۴، به‌عنوان نویسنده موسیقی و به‌عنوان یک بازرس کتاب برای کودکان در مجله والدین کار می‌کرد.

خواندن کتاب بیوولف قهرمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای کودکان گروه سنی ج نوشته شده است.

بخشی از کتاب بیوولف قهرمان

«او ماجرایی شنید که تمام ذهنش را برای رسیدن به افتخار و قهرمانی تسخیر کرد. یک شب هیولایی به نام گرندل به تالار قصر یک فرمانروای دانمارکی به نام روتگار حمله می‌کرد. هیولا بسیاری از سربازان روتگار را کشته و چیزی به جا نگذاشته بود جز خون آنان که به در و دیوار پاشیده بود. گرندل مدام به تالار حمله می‌کرد و این کار هر شبش بود. به همین دلیل، روتگار با تاریکی هوا تالار قصرش را خالی می‌کرد و مردم در ترس و وحشت، شب را صبح می‌کردند. می‌گفتند هیچ بشری نمی‌تواند در مقابل گرندل بایستد و جان سالم به در ببرد، با این حال چند جنگجوی تنومند و قوی، بختشان را امتحان کرده ولی از بین رفته بودند.

همین حرف‌ها بیوولف را وسوسه کرد تا پا به میدان بگذارد. در تمام سرزمین‌های شمالی، او را مردی نیرومند و قوی می‌دانستند...»