کتاب باختر در نزدیکی دشتان
معرفی کتاب باختر در نزدیکی دشتان
کتاب «باختر در نزدیکی دشتان» نوشتۀ حجت بداغی است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. کتاب باختر در نزدیکی دشتان رمانی جذاب دربارۀ کارآگاهی است که پروندۀ زنی ثروتمند را بهعهده گرفته است که کسی از او خبر ندارد.
درباره کتاب باختر در نزدیکی دشتان
باختر در نزدیکی دشتان از آن دست رمانهایی است که هرچه میگذرد خواننده بیشتر میتواند با داستان ارتباط برقرار کند. شخصیتها، اتفاقات و صحنهها پیچیدگی دارد و نسبتهای میان افراد همان ابتدا مشخص نیست. کمی از خواندن که میگذرد خواننده متوجه میشود که باختر کارآگاه است که بررسیهایش را در مورد جنایتی که بهتازگی رخداده آغاز کرده است. او به خانهای بسیار بزرگ برای تحقیقاتش میرود. باختر معتقد است که هر مسئلهای که در خانههای عظیم پیش بیاید حتماً مسئلۀ بزرگی است و تعداد کسانی که با واقعه در ارتباط هستند زیاد است بنابراین با این آگاهی که میداند پروندۀ سختی در انتظارش است کارش را آغاز میکند.
کارآگاه باختر قرار است به پروندۀ یک زن جوان بسیار ثروتمند که گم شده و یا شاید هم ربوده شده است رسیدگی کند و در این میان شخصیتهایی وارد داستان میشوند که بسیار باورپذیر هستند. حجت بداغی از طریق داستان ربوده شدن یک زن به موضوعات و مسائل اجتماعی و فرهنگی میپردازد. اتفاقات را طوری کنار هم میچیند که خواننده را درگیر و به دل داستان میکشاند. رمان سرشار از جزئیات است و نویسنده هنرمندانه به توصیف صحنهها، افکار و احساسات شخصیتها میپردازد.
یکی از ویژگیهای مهم کتاب باختر در نزدیکی دشتان پرداختن به موضوع زنان و حقوق آنهاست. حجت بداغی در کتاب اختر در نزدیکی دشتان نشان میدهد که پیگیری و دستیابی به حقوق برابر برای زنان نیازمند بهوجودآمدن فرهنگ آن در جامعه است.
خواندن کتاب باختر در نزدیکی دشتان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستانی و دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره حجت بداغی
حجت بداغی، نویسندۀ ایرانی در سال ۱۳۵۷ متولد شد. آثار متعددی از این نویسنده منتشر شده است که از آن میان می توان به «انجیل به روایت عیسی»، «آشیل صدا»، «روزهای عنکبوت»، «قطار مردم»، «بهای انسان» و «طراحی کودتا» اشاره کرد.
بخشی از کتاب باختر در نزدیکی دشتان
«با خودش فکر میکرد نمیتواند چشم هاش را باز کند. اما حسی از شبکۀ اعصابش علامت میفرستاد دارد پلک میزند. دارم پلک میزنم؟ شاید چشمهام زقزق میکند؟
پشت پلکهاش زقزق میکند. اطلس زمین را انداخته پسسرش، پوزیدون دریا را ول کرده کف حلقش. این سنگینی و این تلخی یعنی زیادهروی بیش از حد. یعنی زدن طبل نبض زیر پلکها. کجا؟ کی زیادهروی کرده؟
دیشب کجا بودم؟ نوک انگشتهاش را برد به چشم. پلکهاش که باز است! گاهی میشود دیدن را لمس کرد. اما چرا چیزی نمیبینم؟ انگشت هاش نگاهش را لمس کردهاند اما نگاهش انگشتهاش را نمیبیند. باید بلند میشد.»
حجم
۵۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۵۱۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه