دانلود و خرید کتاب بهار لعنتی پاتریک مودیانو ترجمه نازنین عرب

معرفی کتاب بهار لعنتی

«بهار لعنتی» نوشته پاتریک مودیانو(-۱۹۴۵)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات است. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: یک روز صبح زود در کافه‌ای در میدان دانفر روشرو تنها نبودم، دختری هم‌سن‌وسال خودم همراهم بود. ژانسن درست میز روبه‌روی ما نشسته بود و با لبخندی بر لب به ما نگاه می‌کرد. کیف بزرگی به همراه داشت که روی صندلی نمدی کافه، کنار خودش گذاشته بود. از داخل کیفش یک دوربین عکاسی حرفه‌ای بیرون آورد. یک دوربین رولیفلکس آلمانی که آن روزها مخصوص عکاسی حرفه‌ای بود. اصلاً متوجه نشدم که لنز دوربینش را روی ما متمرکز کرده است. حرکاتش بسیار سریع و درعین‌حال با خون‌سردی کامل همراه بود. تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که یک دوربین رولیفلکس داشت و به‌غیر‌از این دربارۀ جنس و نوع کاغذی که روی آن‌ها عکس‌ها را چاپ می‌کرد یا روشی که به کار می‌برد تا بازی نور و سایه را به آن زیبایی در عکس‌هایش رقم زند، هیچ نمی‌دانم. به خاطر دارم همان روزی که برای اولین بار ملاقاتش کردم، از او پرسیدم بهترین دوربین عکاسی کدام است؟ شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت که شخصاً دوربین‌های پلاستیکی مشکی‌رنگ را که در اسباب‌بازی‌فروشی‌ها پیدا می‌شود به بقیه ترجیح می‌دهد. او ما را به کافه‌ای دعوت کرد و از ما خواست تا بازهم مدل عکاسی‌هایش شویم، اما این بار در خیابان. سفارشی از مجله‌ای امریکایی داشت در ارتباط با موضوع عکاسی از نسل جوان در شهر پاریس و حالا او ما را انتخاب کرده بود. به گفتۀ خودش این ساده‌ترین و سریع‌ترین راه برای او بود و اضافه کرد حتی اگر عکس‌ها رضایت مجلۀ امریکایی را جلب نکند، برایش کوچک‌ترین اهمیتی ندارد. فقط می‌خواست سفارش را به سرانجام برساند. درحقیقت آن سفارش صرفاً برایش جنبۀ ارتزاق داشت. از کافه که بیرون آمدیم و زیر آفتاب در خیابان قدم زدیم، شنیدم که زیر لب گفت: «بهار لعنتی».
Amir_13_Doulabi
۱۳۹۶/۱۰/۰۴

مودیانو در (بهار لعنتی) با قلم سحار خود، زندگی عکاسی را روایت می‌کند که پاریس را در جنبه های روستایی،قدیمی و بکر آن جست و جو میکند. در سایه سار درختان چنار، نهر آب، برج کلیسای سنت ژرمن دو شارون،

- بیشتر
کنج کاو
۱۴۰۱/۰۷/۱۲

بی نظیر و انزوا طلب اگر رمانی میخواهید که در وصف اندیشه ای که در اتفاقات پیرامون و ساده ای که در کنارتان رخ میدهد باشد این رمان یکی از آن هاست چقدر زیبا بود و چقدر دوست داشتنی کاور

- بیشتر
Nima Akrami
۱۳۹۹/۰۱/۱۲

محشر

کاربر ۴۶۷۲۳۲۴
۱۴۰۲/۰۲/۱۲

به نظرم خیلی بی محتوا بود و جذابیتی هم نداشت به قیمت کتاب کار ندارم مهم نیست قیمت کتاب چقدر باشه وقتی وقتت تلف شده همش منتظر اتفاق جذابی بودم که داستان رو برام جالب کنه ولی اتفاق نیوفتاد

Mohi :)
۱۳۹۸/۰۲/۰۲

دوستان کتاب خوبیع بخونمش؟

ابری صورتش را پوشانده بود و من حس می‌کردم که می‌خواهد چیزی را اعتراف کند.
نیما اکرمی
ما انسان‌ها معمولاً بعد از گذشت چندین سال از زندگی‌مان حقیقتی را می‌پذیریم که همیشه آن را حس می‌کردیم، در طول همۀ این سال‌ها، ولی ازروی نگرانی یا بی‌خیالی آن را پنهان می‌کردیم.
ati
می‌توان در چشم‌برهم‌زدنی از دنیایی که در آن هرچه می‌بینی، دیگری را نقض می‌کند، دنیایی که پر از قوانین دست‌وپا گیر است، دنیایی که در آن تا آخر دنیا در حالت تعلیق می‌مانیم، به دنیای دیگری برویم.
ati
او آن‌قدر ساکت است که من فکر می‌کنم کنار مجسمه‌ای نشسته‌ام. به ‌نظر می‌آید آن‌قدر منتظر مانده که خشک شده است.
m_royaei
روزهای دوری از زندگی‌ام را به‌ خاطر می‌آوردم. روزهای دوری که من به‌سختی می‌توانستم به امروز پیوندشان بزنم. از خودم می‌پرسیدم آیا واقعا من بودم؟
m_royaei
یک روز، روزی که قرار است مثل هر روز دیگری باشد، با روزمرگی‌ها و همۀ اتفاقات تکراری‌اش، به‌ ناگاه رنگی دیگر به خود می‌گیرد
m_royaei
صبح که می‌شود سعی می‌کنید خواب شب گذشته را به خاطر آورید، ولی همۀ آنچه به‌ یاد دارید مثل تکه‌پاره‌های لباسی کهنه است. سعی می‌کنید هرآنچه را به ‌یاد می‌آورید، به هم وصل کنید ولی بیشتر از خاطرتان می‌رود.
m_royaei

حجم

۲۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۲۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان