کتاب حماقت
معرفی کتاب حماقت
کتاب حماقت نوشتهٔ صادق تکاورنژاد است. انتشارات کلیما این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر درمورد جنبههای روانشناسی حماقت و اثر آن بر یک جامعه و نهادهای آن سخن گفته است.
درباره کتاب حماقت
کتاب حماقت مطالبش را با فصلی به نام «ویژگیهای احمق و رفتارهای احمقانه» آغاز کرده است. نویسنده در این فصل از موضوعاتی همچون اولویتشناسی، ارزشگذاری، توهم و واقعبینی، تکرار اشتباهات، کوشش، جبران، دروغ، حسرت، آرامش، اعتماد و بیاعتمادی سخن گفته است. فصل دوم این کتاب با عنوان «عوامل و ریشههای اتخاذ استراتژی حماقت» و فصل سوم با عنوان «راه چاره» نوشته شده است. صادق تکاورنژاد معتقد است که همانقدر که به عقل و شعور بشر توجه شده است، باید به حماقت او نیز توجه شود. او در این کتاب، نخست با نگاه تحلیلی به ویژگیهای احمق و حماقت پرداخته و سپس برخی از عوامل مهمی که از نظر او میتواند بهعنوان علتها و ریشههای حماقت مطرح باشد، تحلیل کرده و در پایان، چند پیشنهاد برای کمک به کمرنگشدن حماقت در جامعه پیشنهاد داده است. این نویسنده باور دارد که حماقت درد جانکاهی است که از دیرباز، تاریخ بشری، خاطرات دردآوری از آن را به ثبت رسانده است. او حماقت را تنها یک امر فردی در نظر نگرفته و معتقد است که این ویژگی میتواند یک جامعه را بهتمامی به تسخیر خود درآورد؛ همچنانکه در سیاست و اقتصاد و نظامهای آموزشی نیز خودنمایی کرده است. حماقت میتواند گریبان ادیان و سنتها و فرهنگها را به چنگ خود آورد و از طریق آنها خود را در یک جامعه نهادینه کند، گسترده شود و مورد ارج و ارزش قرار گیرد. در این باره بیشتر بخوانیم.
خواندن کتاب حماقت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد حماقت در نوع بشر و اثر آن بر جامعه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حماقت
«"بهجای اصلاح، امور را بدتر میکند"
وقتی احمق بهقصد اصلاح اموری میرود که خودش خراب کرده است، امور را نهتنها اصلاح نمیکند، بلکه آنها را خرابتر از وضع قبل میکند و شرایط را پیچیدهتر مینماید.»
*
«"بیربط است و ربطها را نمیشناسد"
احمق در امری که به او ربط ندارد ورود میکند، در چیزی که تخصص ندارد، مداخله مینماید و اعلان نظر میکند؛ او جایگاه خود را نمیشناسد. احمق کلاً آدم نامربوطی است. او اموری را که به هم ربط خاصی ندارند مرتبط میبیند و به ربط اموری که به هم مرتبطاند توجه نمیکند.
او در اموری که به او ربط دارند ورود نمیکند و از خود خلع مسئولیت و ربط میکند و به اموری که به او کمترین ربط را دارند وارد میشود و مرتبط میپندارد، آن هم با ربط بسیار بالا!
وقتی دو نفر با هم سخن میکنند، بیاذن و ربط، وارد سخن آنان میشود، وقتی کسی سؤالی میپرسد، درحالیکه سؤال متوجه او نیست و شأن پاسخگویی به آن را نیز ندارد، به پاسخگویی میپردازد، در امری که سررشتهی آن و علمی در آن ندارد ورود میکند و همچون یک متخصص رفتار مینماید. او در جایی مینشیند که جایگاه وی نیست، و از اینکه او را از آن جایگاه برخیزانند احساس خجالت نمیکند. او داعی و خواهان مسند و مقام و جایگاهی است که سزاواری و اهلیت آن را ندارد.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
فوق العاده و کاربردی، جمله جمله اش من رو به فکر فرو میبرد.😍 ممنونم از نویسنده ی عزیز، انتشارات کلیما و طاقچه که این کتاب ارزشمند رو در اختیارمون قرار دادند.
خیلی کتابِ جالب و کاربردیه. جهت دونستن ویژگی ها و علائم جامعه و فرد احمق/عاقل پیشنهادش میکنم در ضمن راه چاره ی تو فصل آخر خیلی جالب توجهه!