دانلود و خرید کتاب بادام های وحشی سیدحیدر حسینی
تصویر جلد کتاب بادام های وحشی

کتاب بادام های وحشی

امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بادام های وحشی

کتاب بادام های وحشی نوشتهٔ سیدحیدر حسینی است. انتشارات خط آخر این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب بادام های وحشی

کتاب بادام های وحشی ۶ داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را در بر گرفته است. عنوان این داستان‌ها عبارت است از «اعترافات»، «گوسفند»، «مترسک‌ها»، «بند سوم»، «متهم گریخت» و «لبخند سوسک‌ها». می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب بادام های وحشی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بادام های وحشی

«گوسفند با تمام توانش دوید و ضربه محکمی به حاج جهان زد. حاج جهان با آه و ناله زمین افتاد. آقا رضا و چند نفری که آنجا بودند آمدند بالای سر حاج جهان. «حاجی حالت خوبه» حاج جهان خودش را تکاند و با آه و ناله بلند شد «بدمثب چه گوسفندیه هم» همه زدند زیر خنده. «کی گفته باید توی عروسی گوسفند کشت» آقا رضا کت حاج جهان را به او داد «حاجی رسمه. نمی شه کاریش کرد» حاجی نفس زنان از جایش بلند شد «خدا لعنت کنه اونی که این رسمو گذاشت» یکی از بچهها گفت «حاجی پس خودت چی، وقتی از حج برگشتی گوسفند کشتی» حاج جهان نگاهی به همه انداخت و گفت «اونا گوسفند بودن نه یاغی» بعد از اینکه خوب خودش را تکاند به گوسفند نگاه کرد.»

mmmm
۱۴۰۲/۰۴/۲۱

پیشنهاد می کنم مطالعه کنید.

حجم

۴۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۴۶۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان