کتاب داستان های درسا
معرفی کتاب داستان های درسا
کتاب داستان های درسا نوشتهٔ درسا سادات اخوت است. این کتاب را انتشارات پژوهش اخوت منتشر کرده است.
درباره کتاب داستان های درسا
کتاب داستان های درسا شامل داستانهای کوتاه از نویسندهای کودک است. درسا سادات اخوت داستانها و نقاشیهایش در سنین ۷ تا ۹ سالگی را جمعآوری کرده و در این مجموعه به چاپ رسانده است.
خواندن کتاب داستان های درسا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان گروه سنی ب نوشته شده است.
بخشی از کتاب داستان های درسا
«اگر نباشد
اگر باران نباشد درختها و گلها پژمرده میشوند.
اگر خورشید نباشد حیوانات و آدمها میمیرند. اگر خدا نباشد درخت و گل و حیوانات و آدمها میمیرند و پژمرده میشوند. در زمانهای دور وقتی حضرت محمد بچه بودند مردم میگفتند: اگر زنان ما باردار شوند و دختردار شویم دخترانمان را خاک میکنیم.
حضرت محمد: گفتند چرا دخترانتان را خاک میکنید؟
این دختران وقتی بزرگ شوند، مادر میشوند و فرزندانی به دنیا میآورند و اینکه مادران شما هم دختر بودند و شما را به دنیا آوردهاند. اگر مادران شما، نبودند، شما هم نبودید.
پسر پادشاه
روزی روزگاری پسر پادشاه مریض شد.
پادشاه گفت هر کس بتواند پسرم را خوب کند ۲۰۰ سکه به او میدهم. طبیبهای زیادی نزد پادشاه و پسرش میآمدند، اما هیچ حکیمی نمیتوانست پسرک را خوب کند. حکیم دانایی که آخر از همة حکیمها نـزد پادشاه و پسرش آمده بود، توانست پسرک را خوب کند
با چه دارویی؟
با داروی (شادی)
او با پسرک تاببازی رنگ بازی توپبازی و سرسرهبازی کرد و توانست پسرک را خوب کند و پادشاه به او ۲۰۰ سکه داد.
حکیم گفت به طبیبهای دیگر هم پول مختصری بدهید، آنها هم زحمت کشیدند که من توانستم پسرتان را خوب کنم.
روزی در رویا
روزی بیدار شدم و خودم را در جنگل آبنباتی دیدم. شادمان درآبنباتت غوطه زدم و یک شکلات را باز کردم و کنار لپم گذاشتم. مک زدم شیرین بود و مزه پرتقال میداد. شادمان در زیر سایه درخت پشمکی نشستم شکلاتم را با دلخوش خوردم.
شادمان پا در دریای آبنباتی گذاشتم وای که چقدر لذتبخش بود.
یکدفعه صدا شنیدم... دخترم، دخترم زهرا بیدار شو مامان...
بیدار شدم دیدم مادرم با یک فنجان شیر داغ به اتاقم آمده. شیرم را خوردم و بلند شدم و لقمة نان و پنیر و عسل برای خودم درست کردم و خوردم
چند لحظه بعد صدای زنگ درب به گوش رسید.
پدرم با یک شاخه گل رز آمده بود.
حس میکردم پروانهام چون تازه متوجه شده بودم که تولدم است.»
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰ صفحه
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰ صفحه