کتاب یادهای اصفهان
معرفی کتاب یادهای اصفهان
کتاب یادهای اصفهان نوشتهٔ اسداله اسدی است. نشر بوی کاغذ (بوکا) این ۳ نمایشنامهٔ معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب یادهای اصفهان
کتاب یادهای اصفهان ۳ نمایشنامه با نامهای «وقتی تو بودی، برف میآمد»، «میخواستم برات یه استکان چای تلخ بریزم» و «یادهای اصفهان» را در بر گرفته است. اسداله اسدی که مدرس و مؤلف حوزهٔ تئاتر در اصفهان است، این ۳ نمایشنامه را نوشته است. گفته شده است که دید گسترده نسبت به موقعیت شخصیتها از ویژگیهای شاخص نمایشنامههای این نویسندهٔ معاصر ایرانی است.
بهعنوان نمونه، نمایشنامهٔ «وقتی تو بودی، برف میآمد» ۲ شخصیت به نامهای «آصف» و «صدا» را بر صحنه حاضر میکند. بر صحنه، یک صندلی تاشو قرار دارد. این اثر نمایشی با تکگویی کوتاهی از «صدا» آغاز میشود؛ سپس «آصف» تکگویی خود را آغاز میکند. حالوهوای این نمایشنامهْ ایرانی است.
خواندن کتاب یادهای اصفهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یادهای اصفهان
«صدا:
نشانه میکردم و گُمانه میزدم
گُمانه میزدم
در پی رؤیاهایی که سنگ شده بود
سکوتهایی که پُر از همهمه بود
چهرههایی که هر یک هزار چهره بود.
آصف:
باور کنی یا نکنی مام واسة خودمون آدمی بودیم خیرِ سرمون مثلاً. چیزایی حالیمون میشد از گردش روزگار و احوالاتِ آدمیزاد. آخه اونی که هر روز میدیدم چیزِ دیگهای بود. پریشون بود. شایدم نبود. نمیتونم بگم پریشون بود یا نبود، ولی یهجوری بود که آدم نمیتونست احوالشو از یاد ببره. هر شب سرمو که میذاشتم رو بالش، میدیدمش. توی خواب و بیداری با من بود. پیشِ چشمم بود. آدمی بود که همیشه میخواست بره شیراز و هیچوقتم نمیرفت. فقط دورِ اون میدون میچرخید. دمدمای غروب بیشتر میدیدمش. گاهیوقتا میرفت و تکیهشو میداد به دیوارة پُل. یام میرفت وامیستاد تو یکی از دهنههای بالایی پُل. چادرشو میکشید روی سرش و به پرندهها و آبِ رودخونه نگاه میکرد. ولی بیشترِ وقتا دورِ میدونِ بدونِ مجسمه میگشت.
بله! این میدون یه روزگاری مجسمه هم داشت. تو یه عکسم داری کنار اون مجسمه. خودم ازت گرفتم. ولی حالا فقط فوارههای آب داره. دیدی که؟»
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
حجم
۴۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه