کتاب جناب خر و سه فسقلش

کتاب «جناب خر و سه فسقلش» نوشتۀ لاله جعفری است و نشر افق آن را منتشر کرده است. جناب خر و سه فسقلش، یکی از کتاب‌های مجموعۀ «کلاس اولی، کتاب اولی» و براساس درس‌های ۱۱ تا ۱۳ کتاب فارسی اول دبستان نوشته شده است.

درباره کتاب جناب خر و سه فسقلش

کتاب جناب خر و سه فسقلش یکی از کتاب‌های مجموعۀ «کلاس‌اولی، کتاب اولی» است. این مجموعه کتاب‌ها بر اساس حروفی نوشته شده‌اند که کودکان کلاس اول درس به درس با آن جلو می‌روند. این روش باعث می‌شود که آن‌ها از همان ماه‌های ابتدایی آموزش، حروف الفبا را به‌خوبی یاد بگیرند و با کلمه‌ها و جمله‌های بیشتری آشنا شوند. کتاب جناب خر و سه فسقلش سطح ۳ و بر اساس درس‌های ۱۱ تا ۱۳ کتاب فارسی کلاس اول دبستان است. لاله جعفری، نویسندۀ کتاب تلاش کرده است تا با حروف و کلمات مناسب این چند درس، قصه‌های جذابی برای دانش‌آموزان خلق کند. بدون شک داستان‌خوانی معجزه می‌کند و به کودکان این فرصت را می‌دهد تا ضمن آموختن حروف در مدرسه، قصۀ مربوط به همان حروف را به‌تنهایی بخوانند و لذت ببرند.

مجموعه کتاب‌های کلاس‌اولی، کتاب اولی برای دانش‌آموزان کلاس اول طراحی و تدوین شده است. دانش‌آموزان کلاس اول در ابتدای راه آموختن زبان فارسی هستند. کتاب‌هایی مانند جناب خر و سه فسقلش به آ‌ن‌ها کمک می‌کند حروف الفبا را به‌خوبی یاد بگیرند، شکل کلمه‌ها را بهتر به ذهن بسپارند و دیکته‌هایشان اشتباه کمتری داشته باشد. این مجموعه ۵ سطح دارد. کودکان ابتدا با مطالعۀ کتاب‌های سطح ۱ و ۲ خواندن کلمه‌های ساده و جمله‌های کوتاه را تمرین می‌کنند، بعد از آن با انجام‌دادن فعالیت‌های پایانی هر کتاب و خواندن جمله‌های طولانی‌تر و همچنین کتاب‌های پرحجم‌تر دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا می کند. این کتاب‌ها نه‌تنها مهارت خواندن و نوشتن را در کودکان ارتقا می‌دهد؛ بلکه اعتمادبه‌نفس آن‌ها را نیز بالا می‌برد. تصاویر زیبا، رنگارنگ و جذاب کتاب‌ها از نقاط قوت این مجموعه است و کودکان را برای خواندن داستان‌های خیال‌انگیز جذب می‌کند. تصویرگری کتاب جناب خر و سه فسقلش به عهدهٔ ویدا کریمی بوده است. 

خواندن کتاب جناب خر و سه فسقلش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دانش‌آموزان کلاس اول دبستان و والدینی که می‌خواهند مهارت خواندن را در فرزندانشان تقویت کنند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جناب خر و سه فسقلش

«جناب خر. سه تا خر فسقلی داشت. به اسم خَل. خِل. خُل. سه تا فسقلش را خیلی دوست داشت. یک روز. آفتاب که درآمد. با بوق و سوت بیدارشان کرد و گفت: بدوید زود ورزشتان را بکنید که باید برویم سر کار. سه تا فسقلی دایره‌ای ایستادند. یک تکان این‌ور، یک‌ تکان آن‌ور.»