کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت
معرفی کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت
کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت نوشتهٔ کلودیا کالب و ترجمهٔ فرزانه سکوتی است. نشر شما این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت
چرا «اندی وارهول» صدها جعبه را پر کرده بود از کارتپستالهای قدیمی، صورتحسابهای پزشکی و تهماندههای نان پیتزا؟ چرا «مرلین مونرو» با داروی آرامبخش اوِردوز کرد؟ چرا «چارلز داروین» دچار دلدرد بود؟ و آیا «آلبرت اینشتین» یک اوتیسمی بود؟ تقریباْ همهٔ این شخصیتها در علم، تجارت، سیاست یا هنر به موفقیتهای بسیاری دست یافتهاند، اما همهشان رفتارهایی بروز میدادند که با بیماریهای غیرجسمانی مثل اوتیسم، افسردگی، اضطراب، اعتیاد و اختلال وسواس - جبری مرتبط بود. با آموختن عمیقتر درمورد این چهرههای جذاب شاید عمق تجربیات و رفتارهای بشر را ستایش کنیم و شناخت گستردهتری از خودمان به دست آوریم. کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت، به همین منظور نوشته شده است.
کتاب حاضر به قلم کلودیا کالب، شما را با ذهنیات ۷ نفر آشنا میکند که بهترتیب عبارتند از «مریلین مونرو» (هنرمند هنرهای نمایشی)، «اندی وارهول» (هنرمند هنرهای تجسمی)، «پرنسس دایانا» (عروس خانوادهٔ سلطنتی)، «آبراهام لینکلن» (سیاستمدار)، «چارلز داروین» (دانشمند علوم تجربی)، «فئودور داستایوفسکی» (نویسنده) و «آلبرت اینشتَین» (دانشمند علم فیزیک).
خواندن کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اندی وارهول وسواس احتکار داشت
««معرفی میكنم جناب رئيسجمهور، مريلين مونرو.» نوزده مِی ۱۹۶۲ با اين كلمات صحنهای پرشور در باغ مديسون اسكوئر آغاز شد. مريلين مونرو بهرغم اخطارهای مشاوران و باوجود اضطرابش از اجرا پذيرفته بود كه در مراسم بزرگ خيريه و جشن تولد چهل و پنج سالگی رئيسجمهور كندی آواز بخواند. پيتر لافورد برادرزن رئيسجمهور، بالای سكو ايستاده و دست خود را بالا گرفته بود تا به هنرپيشهی زن خوشآمد بگويد. نورافكنها، تاريكی صحنه را روشن كرده بودند. صدای طبل به گوش میرسيد. اما از هنرپيشهی زن خبری نبود. لافورد دوباره با شور و هيجان شروع كرد: «زنی كه به واقع بايد در موردش گفت نيازی به معرفی ندارد. اجازه بدهيد فقط بگويم كه او اينجاست...» و باز دستش توی هوا ماند. نورافكنها. طبل. باز هم اتفاقی نيفتاد. سرانجام وقتی لافورد داشت تلاش ديگری میكرد مونرو، كه در نيمتنهی خز و پيراهن رنگپوستي كه انگار به تنش دوخته بودند میدرخشيد، در ميان صحنه پديدار شد. همانطور كه مونرو روی صحنه پيش میآمد لافورد آخرين معرفیاش را انجام داد: «جناب رئيسجمهور، مريلين مونروی هميشه در تاخير.»»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه