کتاب لالایی نیروانا
معرفی کتاب لالایی نیروانا
کتاب لالایی نیروانا نوشتهٔ آزاده جمشیدپور است. کانون فرهنگی چوک این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب لالایی نیروانا
کتاب لالایی نیروانا شامل ۱۳ داستان کوتاه است که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده. مسائل و دغدغههای فرهنگی قشر متوسط جامعه، فصل مشترک مجموعه داستانهای لالایی نیروانا است. این مسائل، بهویژه فقر و اعتیاد که بیشترین تأثیر مخرب را بر کارکرد خانواده میگذارد، در داستان «کاکتوس» نمود دارد. نویسنده به واکاوی فقر و اعتیاد در قالب ۲ شخصیت مرد پرداخته که هر ۲ بیشترین آسیب را به خود و خانواده وارد کردهاند. یکی راوی داستان است (آقای حسینی) که بر اثر حادثهٔ رانندگی دچار آسیب نخاعی شده و زمینگیر و ناتوان است و دیگری که در داستان حضور ندارد، به جرم چاقوکشی در زندان است و همسرش (سامره) پرستار آقای حسینی است. زنهای این داستان هم آسیبپذیرترین عضو خانواده هستند و بار سنگین معیشت را به دوش میکشند؛ سامره که همراه با پسرش در خانههای مردم کارگری میکند و لیلا، همسر آقای حسینی که زنی تحصیلکرده است و او هم مسئولیت زندگی را بر عهده دارد. راوی اولشخص، در عین ناتوانی، حتی در انجام امور شخصی، همه چیز را میبیند و میشنود، اما در تغییر شرایط ناتوان است؛ فقط گذشتهٔ تلخی را به یاد میآورد که بهخاطر اعتیاد، محبت و وظیفهٔ پدری خود را از زن و فرزندانش دریغ کرده بود.
گفته شده است که نثر ساده و روان مجموعه داستان لالایی نیروانا و اهمیت پرداختن به معضلات اجتماعی از جمله طلاق، فقر، اعتیاد و تنهایی آدمها، جنبههای رئالیستی داستانها را با نمایاندن موضوعاتی که در گرو باورهای سنتی جامعه ریشه دارد، آشکار میکند؛ بهطور مثال در داستان «کی باور می کنه؟» که با راوی اولشخص و از زاویهدید دختری جوان روایت میشود، میبینیم که این دختر از نوعی بیماری وراثتی زنان رنج میبرد. عدمتوجه به خطرات بیماری، ناشی از تعصبات و محدودیتهای سنتی خانواده است و ترس از مطرحکردن آن در حضور پدر خانواده، به تعبیری استعاره از جوامع مردسالار است. از دیگر موضوعات پرداختی در این مجموعه، عشق است. گاه عشق بهدور از کلیشهها در احساسیترین حالت میان مادربزرگ و نوهاش است. تعلیق و کشمکش داستان از نگاه زن بیمار برای دیدن نوهاش پیش از مرگ، در داستان«داغی عصر خنک»، بهخوبی به تصویر در آمده است.
شخصیتهای این داستانها پیچیدگی خاصی ندارند. فضاسازی عمیقی در داستانها وجود ندارد و بار سنگین داستانها بیشتر بر دوش شیوهٔ روایت و اتفاقات درون داستانها است. اغلب داستانها بهشیوهٔ تکگویی درونی روایت شدهاند. در ابتدای داستانها، شخصیتها پشت سر هم میآیند و بدون اشارهٔ مستقیم که هر کدام چه ارتباطی با دیگری دارد، در طول داستان به خواننده معرفی میشوند. این پرش زمانی (زمان حال و فلشبک) صحنهبهصحنه صورت گرفته است و با کمی دقت شنونده پی به ماجرا میبرد. در این مجموعه داستان، آزاده جمشیدپور سعی کرده تا با نشاندادن عملکرد انسانها در قبال یکدیگر و عواقب رفتارهای ارتباطی آگاهانه و غیرآگاهانهٔ آنها با هم، بهنوعی انسان را به خودش بنمایاند .او در همهٔ داستانهای این مجموعه، برداشت و نتیجهگیری را به مخاطب سپرده است.
خواندن کتاب لالایی نیروانا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لالایی نیروانا
«حمام بخار غلیظی گرفته بود. قطرههای آب از پشت شیشهی هواکش سر میخوردند و میچکیدند روی قاب کوچک پنجره. کاتر را از جیب حولهی صورتی رنگورورفتهای که آویزان بود به جارختی درآورد. محکم فشردش توی دستش. انگشت شست لرزانش تیغ را از غلاف بیرون کشید. صدای قرچقرچ دندانههای کاتر پیچید توی حمام. از جا پرید و گوش تیز کرد. صدایی جز شرشر آب نشنید. چشمهایش را فشرد و ساعد چپش را بالا آورد. کیانا چقدر راحت انجامش میداد: «من از اولش هم هیچ نترسیدم. اصلاً خون که میآد آروم میشم.» گره بغض را بلعید. لب پایین را به دندان گرفت. تیغ کاتر را گذاشت روی ساعدش اما نکشید. دستش آویزان شد. از پشت پلکهای فشرده و لب گزیده، گریهی بیصدا همهی تنش را تکان داد. مادهمار تتو روی مچ آن دست زل زده بود به چشمهاش. دستی که با انگشت کوچکش، انگشت کوچک رضا را گرفته بود. دخترک آدامس میجوید. با نگاه مسخرهآمیزی سرش را تکان میداد تا چتری صورتیاش را از روی ابرو کنار بزند.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
موضوع داستانها به ویژه آنها که با هم ربط پیدا میکرد برای من جذاب بود ولی گاهی با تغییر شخصیت مانند داستان پسین، گیج کننده میشد.
در این مجموعه داستان دغدغه های انسانی با زبانی ساده و نثر روان در قالب داستان های کوتاه مدرن به خوبی پرداخته شده است.
نویسنده در شرح توصیفات تقریبا عالیه ولی این کتاب اولا تایپش خیلی ایراد داشت ثانیا انقدر گاهی مبهم نوشته شده که باید دوباره میخوندی تا شاید بفهمی الان این حرفو کدوم شخصیت داستان میزنه ثالثا خیلی حریم ها در بعضی داستانها رعایت نشده
داستانها خیلی ناراحت کننده بودن ، با بعضی از داستانها، اشکم در اومد. ولی در کل قشنگ بودن
خوب بود وگیرا
فضای داستان ها تا حد زیادی سنگین و ناامیدکننده بود، اما در کل بد نبود.