کتاب رسوای جهان
معرفی کتاب رسوای جهان
کتاب رسوای جهان حاوی سرودههایی از هوشنگ سهرابی شکفتی و معصومه جباری و سکینه میر و مهرداد حبیبی و سمیره بروانیا و مریم آقاجانی و فرزانه مهری است. انتشارات شاولد، جلد ششم از این اشعار سبک کلاسیک را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رسوای جهان
کتاب رسوای جهان که یکی از کتابهای مجموعهٔ «کتابهای مشارکتی نویسندگان و شعرای نوقلم» است، چندین شعر از چند شاعر معاصر ایرانی را در بر گرفته است. میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
خواندن کتاب رسوای جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رسوای جهان
«"فخر زنان"
عالم از هستی به نام زن منوّر میشود
فاطمه انا اعطیناک... کوثر میشود
جلوگاه عرش دارد نقشی از سیمای زن
میشود خلقت نمایان در رخ زیبای زن
عرش میلرزد اگر گریان شود چشمان او
راهی معراج گردد مرد از دامان او
بیحضور زن نباشد گل به رخسار جهان
نیست غمخواری شبیه او رئوف و مهربان
هیچ مردی بیوجود همسرش کامل نشد
برکت و شوکت درون زندگی حاصل نشد
قلب او چون آینه است و قهرمان زندگی
مملو از عشق و صداقت قصه سرزندگی
گر که میگویند زن مثل بلای خانه است
این بلا هم رونق بازار هر کاشانه است
ای فدای او که باشد اسوه و فخر زنان
موجب آرامشست در هر مکان و هر زمان»
*
«"حذر از تو من ندانم"
بهجهان غمی ندارم، چو تویی عزیز یارم
بهجهان چهکار دارم، که تویی کنون کنارم
همه دست من تمنا، همه چشم من تماشا
همه قلب من مهیّا، که دلی به تو سپارم
نسپارم از چه دل را، که به یک نگاه یارا
همچو چشمهای مصفا، تو بشستهای غبارم
ارمغان از آن جهانی، تو به یک فرشتهمانی
که وفا و مهربانی، ز مهی نشان ندارم
مه نو در این زمینی، آنقدر تو نازنینی
دلتنگ من چو بینی، بشوی تو غمگسارم
ز دام غمم زدایی، بسکه خوب و دلربایی
به کنار من چو آیی، ببری ازین دیارم
منم و دلی وفادار، تویی جاودانه دلدار
تو بیا دلم نگهدار، که دهی چنین قرارم
حذر از تو چون توانم، ته قلب خود چو دانم
مهرتو نشست جانم، تو شدی بتم؛ نگارم
مستم از نگاه خود ساز، دل من چو تار بنواز
بدهم هزار آواز، که همینیک از هزارم
یاور یگانهام باش، روح هر ترانهام باش
چلچراغ خانهام باش، تو به روزگار تارم
روشنی بده به شامم، عشق تو دهد دوامم
شهد خود بده به کامم، که بیاید آن بهکارم
آتش از تو شعلهور شد، از غمی کهن به درشد
عشق تو همین اثر شد، تو نشاندهای به بارم»
حجم
۳۰۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۳۰۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه