دانلود و خرید کتاب اردوی تمرینی جان گوردون ترجمه مصطفی غلامی
تصویر جلد کتاب اردوی تمرینی

کتاب اردوی تمرینی

نویسنده:جان گوردون
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب اردوی تمرینی

کتاب اردوی تمرینی؛ آنچه بهترین‌ها بهتر از دیگران انجام می‌دهند نوشتهٔ جان گوردون و ترجمهٔ مصطفی غلامی است و انتشارات کلید آموزش آن را منتشر کرده است. اردوی تمرینی شما را بر آن می‌دارد تا بیشتر تلاش کنید، راهنمای بهتری باشید و میراثی ماندگار از خود به جای بگذارید. 

درباره کتاب اردوی تمرینی

 کتاب اردوی تمرینی شامل ۴۰ درس به کسانی است که می‌خواهند در زمینهٔ ورزش موفق باشند. گویی جان گوردون خوانندگان را با خود به یک اردوی تمرینی می‌برد و به آن‌ها نکاتی را که طی سال‌ها تجربه آموخته، یاد می‌دهد.

خواندن کتاب اردوی تمرینی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ ورزشکاران و مربی‌های ورزشی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب اردوی تمرینی

«مارتین در حالی که اطراف خود را نگاه می‌کرد تا مطمئن شود که کسی آنجا نیست، تلفنش را جواب داد. صدایی که از آن سوی خط می‌آمد نمی‌توانست شیرین‌تر از این باشد. این صدا، صدای کسی بود که او همیشه دوستش داشت.

مارتین گفت: «وای، مامان.»

«بازیت عالی بود، مارتین. ما همه‌مون از تلویزیون تماشات می‌کردیم. از خوشحالی داد می‌زدم و می‌گفتم این پسر منه. داره تو لیگ برتر بازی می‌کنه.»

گفت: «ممنون مامان.» نمی‌دانست که دلش را دارد که به او بگوید یا نه.

مادر پرسید: «چرا بعد از گُلِت دیگه بازی نکردی؟»

مارتین آدمی نبود که به مادرش دروغ بگوید، باید به مادرش جوابی می‌داد. «چون مصدوم شدم. مچ پام پیچ خورد و نمی‌دونم که چه اتّفاقی قراره بیافته. شاید دیگه نتونم تو تیم بمونم. من می‌ترسم مامان. خیلی می‌ترسم. ما باید به فکر خوب شدن قلب تو هم باشیم.» و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: «دیگه نمی‌دونم باید چکار کنم.»

«تو زیادی واسه من نگرانی، مارتین. من که ایمان دارم. خدا جورش می‌کنه.»

مارتین در حالی که دندان‌هایش را به هم می‌فشرد و اشک از چشم‌هایش سرازیر شده بود، گفت: «تا حالا که نکرده.» نگاهی به اطراف اتاق انداخت تا مطمئن شود که کسی آنجا نیست.

«من قلب تو رو خوب می‌کنم مامان. هر طور که شده این کارو می‌کنم.»

«آه، مارتین. تو همیشه پسر خوبی بودی. همیشه کار دُرستو انجام دادی. همیشه سعی کردی قوی باشی. همیشه سعی کردی رو پای خودت وایسی.» می‌دانست که اصلاً نباید نگران به دردسر افتادن مارتین باشد. او کسی بود که مراقبت از خواهر و برادر کوچک‌ترش را به عهده گرفته بود. او کسی بود که از رفتن خانواده‌اش به کلیسا در روزهای یکشنبه خاطرجمع می‌شد. او کسی بود که در دوران مدرسه و فوتبالش خیلی تلاش کرده بود. اما چیزی که در مورد مارتین او را بیش از همه نگران می‌کرد بی‌ایمانی او بود. فکر می‌کرد. مارتین آن‌قدر تلاش می‌کند کارها را به تنهایی انجام دهد که دیگر جایی برای معجزه نمی‌ماند.

مادر در حالی که سعی می‌کرد او را خاطرجمع کند، گفت: «خوب می‌شم. باید ایمان داشته باشی، مارتین. من دارم. اون‌قدر که واسه کلّ دنیا کافیه، اما تو هم باید داشته باشی. خدا یه نقشه‌هایی داره. یکی واسه من، یکی واسه تو. خدا کار هر دومونو درست می‌کنه. فقط منتظر باش و ببین.»

«امیدوارم مامان. واقعاً امیدوارم. فقط باید خوب شم.»

«می‌شی بچّه. می‌شی. فقط دعا کن و یادت باشه که نمی‌تونی تنهایی کاری از پیش ببری. تو اون‌قدرا قدرت نداری.»

«باشه مامان. باشه. فردا باهات صحبت می‌کنم. یه کم استراحت کن. خسته به نظر میای.» گوشی را قطع کرد و حوله‌ای را روی سرش گذاشت تا صورتش را بپوشاند. یک سال از وقتی که تشخیص داده بودند دریچهٔ آئورت قلب مادرش تنگ شده می‌گذشت. هر بار که با او صحبت می‌کرد انگار خسته‌تر از دفعهٔ پیش بود. دکتر گفته بود که قلب او به همین دلیل بیش از حد کار می‌کند و حتماً باید عمل شود تا قلبش دچار احتقان نشود. اما این عمل جرّاحی بسیار پرهزینه بود و آنها هم بیمه نبودند. مارتین به چند بیمارستان درخواست داده بود، اما هیچ‌یک حاضر نبودند بدون دریافت پول، این جرّاحی را انجام دهند. مارتین از این سیستم خیلی عصبانی بود. از دست خدا عصبانی بود، و از دست خودش هم که مصدوم شده بود. با خود تکرار کرد: «من باید خوب بشم.»

مارتین نمی‌دانست که کسی داشته حرف‌های او را گوش می‌کرده. اما گاس حرف‌های مارتین را با مادرش شنیده بود. و بیش از همه، یأس را در صدای او شنیده بود. گوشی تلفن دفترش را برداشت و فقط گفت: «ظاهراً یکی دیگه هم هست. فردا صبح می‌بینمت.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۱۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان