دانلود و خرید کتاب تک سوار خیال فاطمه نجفی
تصویر جلد کتاب تک سوار خیال

کتاب تک سوار خیال

نویسنده:فاطمه نجفی
انتشارات:نشر عطران
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تک سوار خیال

کتاب تک سوار خیال مجموعه‌شعری سرودهٔ فاطمه نجفی است و نشر عطران آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تک سوار خیال

شعر یکی از راه‌های انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرن‌ها شاعران در شعرشان بازگو کرده‌اند.

شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب تک سوار خیال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تک سوار خیال

«روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.

چرا‌ بی‌ من‌ زنده‌ای!؟

نام اثر: قطار دلتنگی

نگاه‌ کن!

دفتر‌شعرم‌ را...

مچاله کرده‌ام

روزی بسراغت خواهم آمد.

گرچه‌ دیر،‌ اگر‌چه‌ پیر...

خواهم‌ آمد.

در‌ یک‌ شب‌ مه‌آلود‌ بارانی...

کنار‌ پنجره‌ی‌ اتاقت..

بسان‌ پرنده‌ای‌ سبکبال‌ خواهم نشست...

شادی‌هایت‌ را‌ نظاره‌ گر‌ خواهم‌ بود...

تو‌ گویی‌ خواب‌ می‌بینی.

نام‌ مرا‌ صدا‌ میزنی.

دانه‌های‌ اشک‌‌ بر‌ روی‌ قلبم‌ می‌نشیند.

و ‌هر‌ قطره‌ به‌ قطره‌ی‌ باران‌ نگاهت‌ را...

بوسه‌ باران‌ میکنم.

کتاب‌ دلتنگی‌هایم‌ را...

صفحه‌ به‌ صفحه‌ برایت‌ ورق‌ میزنم.

تو‌ دوباره‌ به‌ دروغ‌،‌ واژه‌ها‌ را بهم‌ می بافی..

تا روی‌ بام‌ عشق‌،باز‌ عاشق‌ ترم‌ کنی.

و‌ من‌ خیمه‌ عشق‌ را‌ به‌ آتش‌ می‌کشم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان