دانلود و خرید کتاب چاووش علیرضا محمدپور
تصویر جلد کتاب چاووش

کتاب چاووش

انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب چاووش

کتاب چاووش نوشتهٔ علیرضا محمدپور است و نشر بید آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب چاووش

کتاب چاووش داستانی بلند از علیرضا محمدپور با مضمونی ساده و عاشقانه است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است.

داستان در مورد زندگی مجسمه‌سازی است که در کارگاه خود اتاقی سری دارد و در آن سال‌ها در حال ساخت یک مجسمه است. شاگرد جدید این استاد درگیر یک رابطهٔ عاشقانه و شکست در این رابطه می‌شود. استاد برای کمک به او راز خود را با او در میان می گذارد و ... .

خواندن کتاب چاووش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چاووش

«بعد از چند دقیقه نشستن در رختخواب برخاستم و بعد از سلام و صبح به خیر علت این هیاهو را جویا شدم و مادرم با بی حوصلگی گفت: پسر همسایه مان به رحمت خدا رفته، بیچاره جوون بود، بیست سال بیشتر نداشت، پسر احد آقا، معین، گفتم: آها، آخی بیچاره معین، چه اتفاقی افتاد؟ مادرم گفت: تصادف کرد. حالا بیا صبحانه تو بخور، یک ساعت دیگه تشیییعش می‌کنن.

گفتم میرم کارگاه از آقا چاووش اجازه می گیرم، گفت: برو ولی تا چند روز به احترام همسایمون کارگاهو باز نمی‌کنه. با تعجب گفتم: مگه خونه‌ی آقا چاووش نزدیکمونه؟ گفت: وا! نمی‌دونی؟ خب پایین کوچه اون در چوبیه که همیشه‌ی خدا بسته‌س خونه‌ی چاووشه دیگه.

به هرحال به سمت کارگاه رفتم که چاووش را دیدم که سیگارش بر لبش بود. اما خاموش.

نگاهم کرد و بدون این که بگذارد حرفی بزنم گفت: احمدآقا عزاداره، یعنی ما عزاداریم. هفت روز کارگاه تعطیله. گفتم: هفت روز؟ دو روزم کافیه ها! گفت: حرف نباشه، بریم تشییع جنازه.

با چاووش رفتم، پدرم هم در جمع بود.

بعد از تشییع و نماز و هزار واجب و مستحب، روضه‌خوان از معین می گفت؛ این که نماز صبحش هم قضا نمی‌شد، چه برسد به ظهر و عصر و مغرب و عشاء! یا این که بچه مسجدی بود، روزه‌هایش را کامل می‌گرفت و فلان. معین را کامل می‌شناختم و تا آنجا که می‌دانم قید این بند و بساط‌ها نبود!

حالا بگذریم پشت سر مرده غیبت نکنیم. ولی همان طور که روضه خوان تعریف می‌کرد معین را دیدم که به دیوار تکیه داده و سر تکان می‌دهد و می‌خندد!

پشت آمبولانس رسوایی که از ابتدا تا انتها همراه زن‌ها جیغ می‌کشید نوشته بود: "آیا شما هم برای چنین روزی آماده‌اید؟"

چاووش با آرنج به پهلویم زد و سرش را نزدیک گوشم آورد و گفت: تا حالا مرده‌ای؟!

چاووش آدم عجیبی بود، حرف‌های عجیبی می‌زد. وقتی دید از تعجب و شاید ترس دهانم باز مانده و جوابی نمی‌دهم گفت: من مردم، وقتی بیست و سه سالم بود، دیگه هم زنده نشدم بعد بدون خداحافظی برخاست و جمع را ترک کرد.

گام‌هایی آهسته و محکم برمی‌داشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵ صفحه

حجم

۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان