دانلود و خرید کتاب جادوی سکوت
تصویر جلد کتاب جادوی سکوت

کتاب جادوی سکوت

ویراستار:آرش رجبی زاده
انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب جادوی سکوت

کتاب جادوی سکوت مجموعه آثاری از نویسندگان مختلف گردآوری‌شده توسط فاطمه امیری کهنوج و به سرپرستی آرش رجبی زاده است و نشر بید آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب جادوی سکوت

کتاب جادوی سکوت مجموعه‌ای مشترک از قطعات ادبی از نویسندگان معاصر است که به همت فاطمه امیری کهنوج و آرش رجبی زاده گردآوری شده است و نشر بید آن را به چاپ رسانده است. نویسندگان این مجموعه از این قرار هستند:

زهرا امیری

شریفه بازیار

مریم کریمی

ثریا برومند

فاطمه غبیش پور

خواندن کتاب جادوی سکوت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مجموعه داستان‌های کوتاه نویسندگان معاصر و جوان می‌توانند این مجموعه را مطالعه کنند و از خواندن آن لذب ببرند.

بخشی از کتاب جادوی سکوت

«خرمی‌اش را سال‌ها پیش دشمنان، ویران نمودند. درختان سر به فلک کشیده‌اش خم شد. جنگی ناخواسته، تن‌های بی‌سر تعدادی از این نماد استقامت را به یادگار نهاده بود.

امروز هم در گندمزار خشک و تشنه، قد علم کرده‌اند. خون سفید رنگ باخته از عشق، همچون شریانی؛ سبزه‌زارها را در بر گرفته بود.

اینک اما تنها ردپای آن باقی‌ست. به قدری نحیف که صدایی از آن موقع خروشش، بر نمی‌خیزد. سبزه‌زارهایش با دیو گرما و تشنگی، سوخت و به خاکستر مبدّل شد. چهره زیبا و خواستنی‌اش، گرد و غبار گرفت. دیگر صدای تپش قلبش به گوش نمی‌رسد. نبض ضعیفش آرام و آرام‌تر می‌شود. نفس‌هایش به کندی بالا می‌آید.

به خیال بازگشت آبادانی‌اش، قصرهایی مرتفع بنا شد. مردمان شاد و خرم شدند. می‌خواستند پرده سیاه ظلمات را از چهره شهر بردارند. یادگار خفقان روی دیوارهای کهنه شهر، لانه کرده بود...

شریفه بازیار

***

هم‌زاد

هر از گاهی که حواسم پرت می‌شود، در خیال خود دلم به دور دست‌ها پرواز می‌کند! همچون پرندگان، من نیز به بالا، آن آسمان رفیع و صاف و آبی زیبا می‌روم.

سفر می‌کنم، وطن را پشت سر می‌گذارم، برای رهایی از تفکرات خویش به دور دست‌ها در پهنه آسمان بی‌کران پر می‌گشایم، وقتی خسته و تنها در وادی ناشناخته‌ای بر زمین می‌نشینم.

ناگهان صدایی می‌شنوم!

زمزمه‌ای آشنا به گوشم می‌رسد.

همچو ناله‌های خفه، زوزه‌هایی ضعیف.

به نفس‌های حبس شده اخیرم شبیه است!

اینکه انگار مرا با تمام وجود فریاد می‌زند.

صدای آشنایی‌ست، مرا به خود می‌آورد!

برمی‌گردم، پشت‌سر را می‌نگرم که بدانم کیست!

آری مرا می‌خواند، بسویش می‌روم. مرا می‌خواهد.

او نیز شبیه من است. شباهت‌های عجیبی هم‌چون هم‌زاد با هم داریم.

می گوید:"بمان"!

می‌گویمش: "می‌خواهم بروم، چون باید برگردم، اینجا جای من نیست، نمی‌خواهم بمانم، نمی‌توانم بمانم، اگر می‌خواهی تو همراه من پر بگشا و بیا.

آن صدا، همان پرنده‌ی آشنا گفت: "آن‌جا جای ما نیست، تنهایی نرو، بیا با هم به واحه‌ای چشم‌نواز و دور دست برویم."

با یکدیگر هم‌بال شدیم، پرواز کردیم و رفتیم...

فاطمه غبیش پور»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان