کتاب ایستگاه های زندگی
معرفی کتاب ایستگاه های زندگی
مجموعه داستان کوتاه ایستگاه های زندگی گردآوریشده توسط آرش رجبی زاده است و نشر بید آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ایستگاه های زندگی
کتاب ایستگاه های زندگی مجموعه مجموعه داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر است که به همت انجمن نامگ و به سرپرستی آرش رجبی زاده گردآوری شده و توسط نشر بید به چاپ رسیده است.
انجمن ادبی آنلاین نامگ که سالها بهصورت جستهگریخته با آموزشهای ادبی اداره میشد، از خرداد ۱۴۰۰ با جدیت بیشتر و بهصورت پیوسته راهاندازی شد و در آن با اهتمام دوستان و علاقهمندان نویسندگی به تبادل آموزههای ادبی و آموزش به نوقلمها با بهطور رایگان پرداخته شده است. حاصل این فرایند تا امروز پیشرفت در این زمینه و چاپ کتاب شعر و داستان از اعضای این انجمن است.
خواندن کتاب ایستگاه های زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مجموعه داستانهای کوتاه نویسندگان معاصر و جوان میتوانند این مجموعه را مطالعه کنند و از خواندن آن لذب ببرند.
بخشی از کتاب ایستگاه های زندگی
«سگ تو روح تو و اون صاحاب صاحاب مردهات! در بیا دیگه! درت بیارم آبت نمی کنم! میذارمت وسط خیابون تریلی از روت رد شه دلم خنک شه! قالپاق این قدر قُد! خوبه زیر پورشه نیستی این قدر دو دستی چسبیدی به این اتول! حرومز...
- هی الاغ این رینگه! تا صبم ور بری در نمیاد!
- کی بود! کدوم خری به من گفت الاغ!؟
- الاغی دیگه! اگه نبودی فرق بین رینگ و قالپاق رو تشخیص میدادی!
- چی! رینگه! مستبتو شکر! نیم ساعت دارم ور میرم! تا الان ده تا قالپاق وا کرده بودم! سگتوله رو ببین واسه این اتول چه خرجی کرده...
یک دفعه شیشه ماشین آمد پایین!
- سگ توله!ها؟
- بهع!! این تو چه غلطی میکنی؟ داشتی ماشینو کار میگرفتی!؟
- همون جوری که جلو لاستیک نشستی جیبتو خالی کن! غلطه اضافه هم نکن!
- چییی!؟ لات بازی واسه اصغر هیتاچی!
"اینو که گفتیم، نیمخیز شدیم ببینیم چه حرومزادهای داره سوسه میاد که دیدیم پر گوشمون آتیش گرفت! سوووخت! دست گواشتیم در گوشمون و دیدیم! خونِ خالی شد دستمون! نفهمدیم اَ کجا زد نسناس!"
- اِ اِ الکی الکی گوشمون رو پوکوند! چی میخوای از جونم!؟
- جیبتو خالی کن...
"همون جوری که نشسته بودیم دست کردیم چندرغاز جیبمون رو تکوندیم."
- موبایل و انگشتر
- موبایل رو از کجا دیدی! نکنه جنی!؟
- حرف اضافه بزنی دومین گوللَرو تو چشم راستت خالی میکنم...
- موبایل رو بیخیال شو! عکسهای زیدم توشه! خیطه!
- زید! کی با تو اسگل بُر خورده!؟
- بحث ناموسی نکن که شاکی میشم میزنم...
- هووش! باد لاستیکها رو چک کن! طبیعی رفتار کن!
- چی!؟
- الاغ! با نوک کفشت بزن به لاستیک! خودت رو جمعوجور ! یالا!
طبق امری که کرد! خودمون رو جمعوجور کردیم و به لاستیک ور رفتیم! که یه غولتشن بهمون نزدیک شد... .»
حجم
۱۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۱۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه