دانلود و خرید کتاب سکوت شب یلدا رضا ولی پور دهکردی

معرفی کتاب سکوت شب یلدا

کتاب سکوت شب یلدا نوشتهٔ رضا ولی پور دهکردی، قاسم اسماعیلی دهکردی، کاظم حیدری چالش تری، مسلم سلیمانیان چالش تری و سارا اسماعیلی است. انتشارات سوره مهر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی منتخبی از نمایشنامه‌های نویسندگان چهار محال و بختیاری است.

درباره کتاب سکوت شب یلدا

کتاب سکوت شب یلدا منتخبی از آثار نویسندگان استان چهار محال و بختیاری و تعدادی از برگزیدگان ۲ دوره جایزهٔ نمایشنامه‌نویسی حوزهٔ هنری است که پس از ارزیابی و انتخاب کارشناسان مرکز هنرهای نمایشی حوزهٔ هنری، در قالب کتاب حاضر منتشر می‌شود. این نخستین اقدام حوزهٔ هنری چهارمحال و بختیاری در حوزهٔ چاپ نمایشنامه است.

عنوان نمایشنامه‌های حاضر عبارت است از: «سکوت شب یلدا»، «قطعات جداماندهٔ یک جنایت معمولی»، «خانه»، «دو قبلهٔ غریب»، «کافور» و «بوتهٔ سبز».

خواندن کتاب سکوت شب یلدا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سکوت شب یلدا

«زمان: یک روز پاییزی. هوا هنوز نه سرد شده و نه گرم است.

مکان: یک خانهٔ معمولی ایرانی را می‌بینیم که خانهٔ پدر است. پیشنهاد می‌دهم از این خانه پذیرایی و اتاق پدر دیده شود و طوری طراحی شود که برای اجرای صحنه‌های بعدی تداخل ایجاد نشود. پارک، محل کار امیر، خانهٔ نغمه را بعد خواهیم دید.

تاریکی. صدای شکستن چیزی را می‌شنویم.

مادر: چی بود؟!

امیر: هیچّی.

سکوت. صدای شکستن.

مادر: چی بود؟!

نغمه: هیچّی.

سکوت. صدای شکستن.

مادر: چی بود؟!

سعید: هیچّی.

سکوت. روشنایی می‌آید. پدر در استراحتگاه خویش نشسته. امیر مشغول اصلاح سر و صورت پدر. سعید در پذیرایی خواب است. نزدیک ظهر است. این را می‌توان از صدای رادیو تشخیص داد. مادر با چای قصد پذیرایی از میهمان خویش (امیر) را دارد.

مادر: مینا رو هم می‌آوردی خُب؟!

امیر: به قصد اینجا نیومدم. این‌ورا کار داشتم... گفتم یه سری بزنم.

مادر: حالش خوبه؟!

امیر: الحمدلله شکر... خوبه... شما بهترید؟!

مادر: آره مامان جان، بهتریم. سکوت. نگاه مادر که به امیر دوخته شده.

امیر: خوب... دیگه چه خبر؟!

مادر: سلامتی. شما چه خبر؟!... قرار بود برید دکتر... رفتید؟

امیر: ای بابا... ول کن، خودمون چه گلی کاشتیم؟!... که بچه‌مون بخواد آبش بده.

مادر: واسه چی؟! به خاطر پولش؟!

امیر: باز مینا؟! سکوتی پر از حرف‌هایی که گفته نمی‌شود.

مادر: نه... نه بابا... خیلی وقته ازش بی‌خبرم. گفتم که بدونم... یه وقت کاری از دستم برمی‌آد...

امیر: چه کاری؟!... شما خودت کم کار داری؟!

مادر: این هم واجبه. دوباره سکوتی برای چیزی نگفتن.

امیر: این چند وقت چیزی واسه من نیومده درِ خونه؟!

مادر: چی؟!

امیر:... نامه...

مادر: نه، شاید هم دیروز صبح اومده ما نبودیم، نامهٔ چی؟!

امیر: هیچّی حالا که نیومده. کار امیر بر سر و صورت پدر به پایان رسیده، آینه را روبه‌روی پدر می‌گیرد. بریم خواستگاری؟!

مادر: چیزی شده؟!

امیر: نه... مگه قرار بود، چیزی بشه؟

مادر: چند وقتیه انگار دمقی... تو خودتی!... مینا رو هم که کمتر می‌آری اینجا؟!

امیر: مال آب‌وهوای این روزاست... اون هم می‌آد... کار داره... سرش شلوغه... دوا... دکتر... شست... شو... جادو... جَمبل... رَمال... از این‌جور مزخرفات دیگه...

مادر: صبح که دیدمت، یهو دلشوره گرفتم.

امیر: جن دیدی؟!

مادر: شاه پسر دیدم. رنگ چشم‌هاش شور انداخت به دلم.

امیر: چه رنگی‌ان مگه؟!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان