دانلود رایگان کتاب آخرین بازمانده مصطفی صحراگرد

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب آخرین بازمانده

کتاب آخرین بازمانده

انتشارات:سنجاق
امتیاز
۴.۲از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آخرین بازمانده

https://t.me/mim_sod_nevisande

آخرین بازمانده، دوران بعد از ساویراش دگرگون‌نما را روایت می‌کند، زمانی که اتحاد هیولاها در هم شکسته شده و آنها متفرق شده‌اند.

حال بعد از گذشت آن همه سال باز هم در میان انسان‌ها، اشخاصی هستند که دوران تاریک ساویراش را فراموش نکرده‌اند، آنها به دنبال سنگ‌های راهنمایی می‌گردند که به وسیله آن بتوانند شهر مخفی هیولاها را پیدا کنند و انتقام سختی بگیرند، انتقامی به یاد عزیزانشان.

یکی از این انسان‌ها رایان است که شهرش توسط هیولاها در آن دوران نابود شده و سال‌ها آوارگی کشیده است، او به همراه گروهش راهی کوه مازوگ می‌شود تا سنگ راهنمای دیگری پیدا کند، مسیری پر از دردسر و جنجال که ارزش پیمودن را دارد.

در جای دیگری از قاره، دختر شجاعی به نام پادمیرا در روستایی دور افتاده در حال گذران زندگی است، افرادی معتقدند که سرنوشت او شمشیر است اما استاد وارمینگ، بزرگ خاندان پاد، مخالف این نظر است، او سرسختانه پاد را در مسیر دیگری قرار داده است تا به سرنوشت مادرش و باقی اعضای خانواده دچار نشود، آن مجلس خونین هنوز در خاطر وارمینگ ماندگار است...

نظرات کاربران

احمد رضا
۱۴۰۱/۰۷/۲۳

واقعا داستان قشنگیه و ترکونده بنظرم در حد بهترین داستان ها و سریال های خارجی نوشته شده و حتی یه سر و گردن هم بالاتره . خب بریم دنبال شرح و نقدی بر داستان داستان با شروع طوفانی و خیلی زیبا خود را نمایان می‌کند. با

- بیشتر
m1998
۱۴۰۱/۰۸/۰۷

اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمی شود واگر کتاب نباشد روح بشر پرورش نمی یابد... چیزهایی که به دنبال آن می گردی، همه در همین دنیاست! اما تنها راهی که آدمیزاد بتواند نود و نه درصد آن ها را ببیند،

- بیشتر
مریم سعیدی فر
۱۴۰۴/۰۴/۰۲

عالی بود😍 فقط اینکه جلد دوم نداره؟

f
۱۴۰۳/۱۲/۱۴

خدای من واقعا زیبا بوددد فقط جلد دوم نداره یعنی ؟

سید محمد هاشمی نسب
۱۴۰۱/۱۰/۲۴

بلال میکنه🔥

بریده‌هایی از کتاب

"چرا می‌خوای من رو بکشی؟!" ونرانیص خندید: "چون قدرتش رو دارم."
احمد رضا
شهر رایان به شکل وحشتناکی با دیروزش متفاوت شده بود، دیگر نه آن صداهای نمایانگر شادی به گوش می‌رسیدند و نه آن همهمه‌های شلوغ بازاری، دیگر حتی خنده‌ای بی‌رمقانه هم در آن ویرانه‌سرا شنیده نمی‌شد.
احمد رضا
پیرمرد خندید و پاسخ داد: "مگه زهر تلخه؟!، به گمونم آدم‌هایی که می‌خوان خودکشی کنند دیگه اونقدرا هم احمق نباشند که دقایق آخر عمرشون رو با دهان تلخ سپری کنند، ترجیحا یه چیز شیرین باید بخورند."
احمد رضا
تاریخ طولانی صلح، بقای ابدی اون رو ثابت نمی‌کنه، همیشه برتری قدرت تضمین کنندهٔ صلح بوده و هست.
احمد رضا
نسیم روح افزایی وزید، کمی از بوی خون و ترس را کاست و همراه با خودش برد. شیر طلایی که اسیر پرچم گروه شده بود در جریان باد دوید اما خیلی زود خسته شد و آرام گرفت.
احمد رضا
مرغ و خروس‌ها برای چندین دانه چنان بال‌بال می‌زدند که اگر برای پرواز چنین می‌کردند حتما به آرزویشان می‌رسیدند.
احمد رضا
"همهٔ قوانین روی هم هیچ ارزشی ندارند، فقط چند کاغذ باطله هستند، اونها به وجود اومدن تا ما رو از لحظات خوش محروم کنند."
احمد رضا
گونگال‌ها که فرصتی برای جاخالی دادن و یا فرار نداشتند، به زیبایی رقصیدند، سوختند و خاکستر شدند اما آوازشان نخراشیده بود.
احمد رضا
شما آدم‌ها مثل یه تومور سرطانی برای دنیا هستید
احمد رضا
هر جایی خدای خودش و دین خودش رو داره
احمد رضا

حجم

۴۲۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۷ صفحه

حجم

۴۲۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۰۷ صفحه

قیمت:
رایگان