کتاب آبی شفق
معرفی کتاب آبی شفق
کتاب الکترونیکی «آبی شفق» نوشتهٔ سیده نازنین زهرا موسوی در انتشارات آفرینش مهر چاپ شده است.
درباره کتاب آبی شفق
این کتاب داستان دختری به نام غزاله است و از زبان خود او روایت میشود. دختری که تصمیم گرفته زندگیاش را سروسامان بدهد و با وجود غمهای زیادی که در اطرافش و قلبش وجود دارند، شادی و امید را به هر طریقی که شده به زندگیاش وارد کند. آبی شفق داستان همین کشاکشهای انسان است در مسیر ناهموار زندگی و تلاش او برای پیشرفتن در این راه و کمنیاوردن در مواجهه با درهها و کوههایی که در مسیرش هستند.
کتاب آبی شفق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقه مندان به رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آبی شفق
«قدرت این تصمیمها در انفصال است، یا شاید در انفعال. جدایی از علایق با زور، یا جدایی از عادتها به اجبار، یا شاید پشیمانیِ آنی. همچنان زور و اجبار حاکم است. خود را به زنجیر میکشیم و در درههای ناامیدی هُل میدهیم. سنگینی زنجیرها از یک طرف، دردکشیدن از طرفی دیگر. آن طرفتر، ترس از پرتشدن در اعماقِ دره. همان جایی که هیچ کسی نمیتواند ما را نجات دهد. زخمیشدن و مرگِ تدریجی روح و جسم. تصمیمها قدرتمندتر نیز میشوند، آنقدر قدرتمند که به راحتی ما را خواهند کشت. ما قربانی افکار منفی هستیم، افکاری که تصمیمهای ما را هدایت میکنند.
خود را آزاد بگذاریم، آنقدر آزاد که درد را بفهمد، تا ضدِ دردِ خود را بسازد. خود را گُم کنیم، تا مسیرِ هدفمند را پیدا کند. خود را سرکوب نکنیم، به هیچ وجه، آنقدر که ریشه بدواند و پیچشِ زندگی را کنترل کند. درککردن از اجبار به دور است و آرامش نیز در جبر هرگز حاصل نمیشود. درککردن و دانستن، ما را به اتفاقاتِ خوب نزدیک میکنند. موقعیتها همیشه بر وفقِ نیاز و شادیِ فرد پیش نمیروند، پس درک کنیم، روزمرگی از تناقض پُر و خالی میشود، این اساس زندگی نیست. بلکه الزامِ طبیعت است، مانندِ روز و شب. تاریکی و روشنایی. تناقضی بزرگ بینِ دو سیستم، ولی مکمل. طبیعتِ بشر نیز تناقض است. پس درک کنیم که هیچ فردی کامل نیست. با تناقضها غمگین نشویم. با تناقضها نجنگیم. هرچقدر آزار دهندهتر شوند، ما را کاملتر میکنند، تا به خود اعتماد کنیم و قدرتمند باشیم. دانستن به ما بال میدهد، تا روح را پرواز دهیم و اوج بگیریم و درمانده و ملالگونه برخورد نکنیم. زندگی میتواند زیباتر شود، اگر بخواهم، این دانستنِ مفهومِ زیبایی است. درونم آرام خواهد شد، اگر بخواهم، این دانستنِ وابستگی به خود است. حسِ صبحگاهی بسیار جذاب است، اگر بخواهم، این دانستنِ زندگیکردن در لحظه است. میتوانم شاد باشم، اگر بخواهم، این دانستنِ مفهومِ غم است. هر چقدر غم را بشناسم، آمادهتر خواهم بود.
شکستدادن سخت نیست. شکستدادن به مجموعهای از اصول احتیاج دارد. یکی از این اصول، تسلط بر احساسات است. احساساتی چون تلافی و عصبانیت، غم را مهم میکنند. با تسلط بر احساسات، دورهٔ فروپاشیِ شخصیت را کنترل خواهیم کرد. این شکست دادنها، به پشتکار و تلاش نیاز دارند و همینطور، صبر و گذشت همراه با احتیاط.
اگر غم را نشناسیم، نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. نمیتوانم با آن دوست شویم و مشکل را حل کنیم. گاهی یک شادی میرود. گاهی یک غمی میرود. رفتن، نوعی کلیشه است. رفتن به کجا؟ رفتن از کجا؟ ولی این را میدانم که پادزهر از زهر ساخته میشود.»
حجم
۱۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
زندگی همیشه اونطور که دلمون میخواد پیش نمیره آدمها هم اونطوری که دلمون میخواد نیستن از هر کسی باید هر چیزی رو انتظار داشته باشیم این ماییم که باید صبور و خوددار باشیم و خودمان را با همه شرایط ها وفق
خوب بود انگیزشی برای اون هایی که امیدوار نیستن🖤
از ساعت یک بامداد شروع کردم به خوندن الان نزدیک 6 صبح دلم گرفت از خودندنش ولی ممنون از نویسنده که الکی دنیا رو شیرین نکرد و واقعیت و نوشت
هدفم خواندن رشته ی خاصی نبود.آن زمان فقط هدفم دانشگاه رفتن بود.اطرافیانم همیشه دم از بیکار ماندن میزدند،واین فکر در ذهنم مانده بود،حالا هررشته ای بخوانم در نهایت صاحب شغلی نمیشوم.که این ناشی ازمعاشرت با افراد سرخورده وسطح پایین بود.
کتاب خوبی بود و انگیزشی
تو این چندروز حالم خیلی بهتر شد🙂خیلی قشنگه:)
قشنگ هستن
حال و هوایی که توصیف میشه کاملا مثبت و قشنگه و به دل می شینه. ولی از میانه داستان ، انگار نویسنده سریع می خواد همه چیز رو تموم کنه و یه سری اتفاق های عجولانه پشت سر هم میفته و
یعنی عالی خیلی خوبه حتما حتما توصیه مبکنم بخونیدش خیلی خیلی 👍خوبه
جمله های شخصیت های داستان خواننده به چالش و فکر کردن در لحظه مطالعه .. جواب خیلی از سوالات مو ن میگیریم. سبب نت برداری جملهها ازین داستان میشه برای همیشه. ممنون از خانم موسوی عزیز برای قلم زیبا ،داستان