کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟!
معرفی کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟!
کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟! نوشتهٔ جیمز سامپانگ و ترجمهٔ حدیثه غفاری است و انتشارات نوژین آن را منتشر کرده است. این کتابْ شرحِ تجربهای واقعی از یک همنشینِ با کروناست.
درباره کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟!
کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟! ممکن است کمی از روایت رسانه و پزشکان دربارهٔ کرونا ناخوشایندتر و زنندهتر باشد. جیمز سامپانگ میخواهد روایتی حقیقی و صادقانه از ماهیت این ویروس ارائه دهد، همانطور که بر او رخ داده بود. در واقع این نوشتهٔ کوتاه یک یادآوری ذهنیِ از لحظات بیماری است، بدیهی است که این یادآوری به علت دردها و استرسهای بیماری و تصورات بیمار در آن لحظه و اثر کمبود اکسیژن، ممکن است همراه با بزرگنمایی یا توهم باشد.
خواندن کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند روایت یک بیمار از کرونا را بخوانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کرونا شما را میزبان چه احساسی می کند؟!
«با اعلام شیوع ویروس، بیشتر از بقیه مواظب بودم. کسی انتظار تأثیرات کرونا بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را نداشت طوری که همگی می گفتن: «همش مزخرفه» یا «امکان نداره». ما آمریکاییها «ابرقدرت جهان هستیم»، درسته؟ خیلی ناراحتکننده هست که متوجه وخامت اوضاع نشدیم.
در بازه زمانی پاییز ۲۰۱۹ و زمستان ۲۰۲۰ با خانواده زندگی میکردم، چون کمی نگران پیشزمینه قبلی مادرم بودم و میخواستم به او کمک کنم و از طرف دیگر هم باید برای خرید خانه، پسانداز میکردم. نیمی از سال اینطور گذشت و من کلی از بدهیهایم را پرداختم، به خانوادهام نزدیکتر شدم و وقت بیشتری برای خودم و دوستانم داشتم. باوجود شایعات مربوط به ویروس در ماه دسامبر، اوضاع عالی بود. گاهی اوقات در سرکار راجع به آن حرف میزدیم ولی کسی آن را جدی نمیگرفت. طولی نکشید که ویروس در ماه فوریه به آمریکا سید. در آن زمان، رهبر کشورمان، در تلویزیون آن را دستکم میگرفت و اغلب در سرکار به هم میگفتیم که «اصلاً مهم نیست». هرچند با گذشت زمان هنوز هم نگران مادرم و وضعیت سلامتی مخاطرهآمیز خودم هستم.
کارفرما در اواخر ماه مارس مرا به خانه فرستاد (تا اعلام بعدی) چون وضعیت سلامتی من، مخاطرهآمیز بود. با خانواده قرنطینه شدم و تنها برای تهیه اقلام ضروری با مردم، رابطه برقرار میکردم. کسی فکرش را میکرد که دستمال توالت و ضدعفونیکننده دست، نایاب شود؟
حالا قدر کسبوکارها، فعالیتهای اجتماعی و گردهماییها را میفهمم. کسی نمیتوانست به ما دستور دهد و هیچ جای کشور، فاصلهگذاری اجتماعی دیده نمیشد. حداقل در منطقه من (فلوریدا) که با شیوع مجدد ویروس روبرو بود. خودم هم در بروز این مشکل و گسترش همهگیری مقصر بودم.
حالا که به خاطر وضعیت سلامتی، خانهنشین شدم هر لحظه ممکنه به سرکار برگردم. هرچند تنها طبق برنامه کاری پیش خواهم رفت. من بعد از شیفت کاری یا در روزهای تعطیل میتوانستم مانند هر آمریکایی آزاد، هر کاری که دوست دارم انجام دهم. حالا میفهمم که چقدر خوب بود.
پس از یک ماه خانهنشینی و کار نکردن دیوانه شدم، مثل خیلیها. گرچه میشد فیلمها و نمایشهای زیادی دید و در خانه آنقدر پارتی گرفت که منگ شد.»
حجم
۱۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱ صفحه
حجم
۱۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱ صفحه