کتاب در جستجوی شمس

کتاب الکترونیکی «در جستجوی شمس» از علی ایرانمنش و الهام هادی نجف‌آبادی است.

این کتاب برش هایی از متن کهن و اصلی «مقالات شمس» را به گونه ای ارائه کرده است که خواننده علاوه بر تجربه خوانش لذت بخش، به تنهایی بتواند به درک عمیقی از آن برسد. «در جستجوی شمس»، آغازی است مناسب برای کسانی که می‌خواهند شخصیت و افکار شمس تبریزی را بدون هیچ پیرایش و یا اغراقی، به طور جدی مورد مطالعه قرار دهند. خواننده امروزی حتی با خواندن صحیح متن سنگینی همچون «مقالات شمس» مشکلات فراوان دارد. اما در کتاب حاضر، اولا با تفکیک متن تصحیح شده به بخش‌های کوچک از یک سو، و تفکیک موضوعی آن‌ها به همراه نام‌گذاری هر قسمت از سوی دیگر، سعی شده است تا بخش قابل توجهی از دشواری درک مفاهیم ارائه شده، کاهش یابد. در نهایت با ارائه واژه‌نامه برای هر قسمت و اشاره به معادل‌های فارسی کلمات (و در صورت لزوم، ارائه توضیحات تکمیلی)، برقراری ارتباط با کلام شمس آسان‌تر شده است.

کتاب در جستجوی شمس به چه کسانی پیشنهاد می‌شود

علاقه مندان به ادبیات کهن ایران و جستجوگران زندگی آگاهانه و عارفانه، مخاطبان اصلی این کتاب هستند. اگر به دنبال الگوی شخصی و سفارشی شده‌ای برای توسعه فردی هستید، «در جستجوی شمس» می تواند راهنمایی قابل اعتماد و الهام بخش برای شما باشد.

بخش هایی از کتاب در جستجوی شمس

ابراهیم ادهم پیش از آن که از مُلک بلخ بگذارد، درین هوس مال ها بذل کردی و به تن طاعت ها کردی و گفتی چه کنم؟ و این چگونه است که گشایش نمی شود؟ تا شبی بر تخت خفته بود، خفته بیدار...

* * *

یکی سخن ماهی می گفت، یکی گفتش که خاموش! تو چه دانی که ماهی چیست؟ چیزی که ندانی، چه شرح دهی؟ گفت: من ندانم که ماهی چیست؟ گفت: آری؛ اگر می دانی، نشان ماهی بگو. گفت که نشان ماهی آن است که همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر. گفت: خه! من خود می دانستم که تو ماهی را نمی دانی؛ الا اکنون که نشان دادی، چیزی دیگرم معلوم شد: که تو گاو را از اشتر نمی دانی.

* * *

هرکه فاضل تر، دورتر از مقصود. هر چند فکرش غامض تر، دورتر است. این کار دل است؛ کار پیشانی نیست.

* * *

مولانا را جمال خوب است؛ و مرا جمالی هست و زشتی هست. جمال مرا مولانا دیده بود، زشتی مرا ندیده بود. این بار نفاق نمی کنم و زشتی می کنم تا تمام مرا ببینید: نغزی مرا و زشتی مرا.

* * *

آن کس که به صحبت من ره یافت، علامتش آن است که صحبت دیگران، برو سرد شود و تلخ شود. نه چنان که سرد شود و همچنین صحبت می کند؛ بلکه چنان که نتواند با ایشان صحبت کردن.

* * *

بعضی را گشایش بود در رفتن؛ بعضی را گشایش بود در آمدن. هش دار و نیکو ببین که این گشایش تو در رفتن است یا در آمدن؟

* * *

هارون گفت که این لیلی را بیاورید تا من ببینمش که مجنون چنین شوری از عشق او در جهان انداخت، و از مشرق تا مغرب قصه عشق او را عاشقان، آینه خود ساخته اند... [هارون] رو به لیلی کرد و گفت: لیلی تویی؟ [لیلی] گفت: بلی، لیلی منم؛ اما مجنون تو نیستی. آن چشم که در سر مجنون است، در سر تو نیست.

بخشی از عناوین کتاب در جستجوی شمس

حرف تازه

هم صحبت

واقعا می دانی؟

واعظ جاهل

غریب و قریب

حکم عاشق کش

رمز زندگی

قدرت اراده

سرنوشتم چیست؟

وابستگی