کتاب چوب حسادت
معرفی کتاب چوب حسادت
کتاب چوب حسادت نوشتهٔ مرجانه جعفری هاراینی است. موسسه آموزشی تالیفی ارشدان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر مجموعه شعری از این شاعر معاصر ایرانی را در قالب شعر سپید در بر گرفته است.
درباره کتاب چوب حسادت
کتاب چوب حسادت مجموعه اشعاری با درونمایهٔ شادی، غم، شعف، ترس، مرگ، عشق و حرفهای ناگفتهٔ آدمی است که طی سالها، بهوسیلهٔ مرجانه جعفری هاراینی، سروده شده است. این شاعر کوشیده است با سادهترین کلمات حق شعر را برساند. انتخاب شاعر برای سبک «شعر سپید» بوده است؛ او میگوید خود را در این قالب رهاتر میبیند. این شاعر دوست دارد در زمان حرکت کند، خاطرات را به تصویر کلمات بکشد و در آخر به زبان شعر بیاورد.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب چوب حسادت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب چوب حسادت
«کجای غم من اندوهی نیست؟!
انگشتانم بی رحم شده اند
زبانم به قلبم سنگ می اندازد!
کجای غم من اندوهی نیست؟!
اخم ابروهایم از بد خلقی ام نیست!
این ذهن درهم تنیده من است که اخم بر ابروهایم گره زده!
به دکتر رفته بودم
حلقم را چوبی انداخت و گفت: جیغ ببنفش نکش!
من ...!
نمی دانست من جیغ نمی کشم، حنجره ام گورستانی ست تاریخی از حرفهای خف در گلو!
کجای غم من اندوهی نیست؟!
دیدگان همه حسرت کُشان زندگی ام را چوب حسادت می زنند!!
کجای غم من اندوهی نیست!»
***
«در بهترین دقایق می جویم تو را
در بدترین لحظات فریاد می زنم خدایا!
مگر می شود به یادت نیافتم و گونه هایم از خنده درد نگیرد و چشمانم از گریه سرخ نشود!
تو کدام خوبی، که ندیدم!
دستان کدام مهربانی، که نگرفتم!
نوازش کدام پرستاری، که بیمارش نبودم!
کدامین آفتاب سوزناک از سالی، که چشمانم از زل زدن بهش کور نشد!
کدامین آب ذلالی، که گلویم عتش اش را نگرفت!
خدایا! ای خود من! ای که وجودم در تو خلاصه می شود
نفسهایم با اسم تو گرم می شود
چه بگویم که نگفته ام، تو بگو همان بگویم
از بلندای نوک دماغم بگویم؟! یا از بلندای برجی که می نشینم؟!
از فخر پول ِحساب بانکی ام بگویم یا از شعور ِ بی شعوری ام!
چه بگویم که نگفته ام، تو بگو همان بگویم
خدایا عاشقانه هایم در تو خلاصه می شود، حتی اگر اسم عشقم تو باشد!»
حجم
۳۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۳۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه