کتاب جاناتان مرغ دریایی

کتاب جاناتان مرغ دریایی نوشتهٔ ریچارد باخ و ترجمهٔ مهسا حمدیان و ویراستهٔ مریم فلاحی و مصطفی منصوریار است و انتشارات شانی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب جاناتان مرغ دریایی

داستان مرغ دریایی‌ای که نمی‌خواهد مثل بقیهٔ مرغان دریایی زندگی کند، می‌خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما هم‌نوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می‌رانند. اما به‌راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلندپرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون‌ها نفر را مجذوب خود کرده است.

جاناتان مرغ دریایی، کتابی سرشار از امید است. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل‌کندن، داستان رهاکردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که می‌شود از آن اوج‌گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مأیوس شد و دست از تلاش کشید.

خواندن کتاب جاناتان مرغ دریایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

کتاب جاناتان مرغ دریایی را به همه‌ٔ کسانی که پرواز را دوست دارند و می‌خواهند به آرزوهایشان برسند پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ریچارد باخ

ریچارد باخ در سال ۱۹۳۶ در ایلینوی به دنیا آمد. او از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر، به‌عنوان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ شناخته می‌شود. او از ازدواجش با همسر اولش ۶ فرزند داشت ولی چون به ازدواج اعتقادی نداشت آن‌ها را رها کرد. جاناتان باخ، یکی از فرزندانش، کتابی به نام «بر فراز ابرها» درمورد رابطه‌اش با پدری که هیچ‌وقت او را نشناخت، نوشته است.

ریچارد باخ در هر حوزه‌ای که مربوط به خلبانی می‌شود کار کرده است، مانند ساخت تصاویر متحرک در آسمان، نویسندگی و آموزگاری فنی هوانوردی. او حتی مدتی نیز به عنوان راوی و همچنین خلبان نمایش‌های هوایی، در یک فیلم که براساس یکی از کتاب‌هایش ساخته شده بود بازی کرد نام این فیلم «هیچ چیز اتفاقی نیست» نام داشت.

باوجود اینکه او به هوانوردی علاقه زیادی داشت اما همیشه دوست داشت که بنویسد. یکی از معلم‌های ورزشش در دوران دبیرستانش به ریچارد باخ کمک کرد تا به توانایی‌های ذاتی‌اش پی ببرد. از سال ۱۹۵۹ او عقایدی درمورد یک پرنده که علاقه دارد محدودیت‌های اطرافش را بشکند داشت، منظور از این کتاب، جاناتان مرغ دریایی است که فیلم آن نیز ساخته شد. در تمام کتاب‌های او تقریباً از هواپیما به‌عنوان یک وسیله برای رساندن پیام استفاده شده است. او در ۸سالگی یکی از برادرانش، بابی را از دست داده است. از طریق کتاب جاناتان مرغ دریایی می‌توان متوجه شد که او برادری بزرگ‌تر از خودش به نام روی داشته ‌است. ریچارد باخ همسر دومش، لسلی پریش را در سال ۱۹۷۳ موقع فیلم‌برداری فیلم جاناتان مرغ دریایی که بر اساس کتاب خودش ساخته می‌شد، ملاقات کرد. بعد از آن، در بین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ آن‌ها به دنبال زندگی خود به‌دور از جنجال دنیا رفتند. او آثار بسیار زیبایی خلق کرده ‌است. او مذهبی به نام مذهب پرواز را تأسیس کرده است که پیروانی هم داشته است.

از کتاب‌های او که به زبان فارسی نیز ترجمه شده می‌توان به کتاب‌هایی مانند جاناتان مرغ دریایی (آذرپاد)، پندار، یگانه، گریز از سرزمین امن، هدیه پرواز و فراسوی ذهنم اشاره کرد که در بیشتر آن‌ها، نویسنده با کمک احساس پرواز خواننده ارتباط خوبی برقرار می‌کند و در مورد شناخت خود، انتخاب و اختیار و در نهایت حقیقت زندگی بحث می‌کند.

بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی

«صبح بود و آفتاب تازه تلالؤ طلایی‌اش را روی امواج دریای آرام افکنده بود. در یک مایلی ساحل، یک قایق ماهیگیری در آب طعمه‌ریزی کرده بود و پیغام صبحانه‌ی جمعی به سرعت در آسمان رفت، تا تجمعی از هزاران مرغ دریایی بیایند و برای یک تکه غذا دعوا کنند. یک روز شلوغ دیگری آغاز شده بود. ولی در دوردست جاناتان مرغ دریایی در آن‌سوی قایق و ساحل به تنهایی تمرین می‌کرد. در هزار پایی آسمان، پاهای پردارش را به زیر کشیده بود، منقارش را بالا گرفته بود و تلاش می‌کرد که تا بال‌هایش را به شکل یک قوس نگه دارد که هم سخت بود و هم دردناک. این قوس به معنی آن بود که او می‌توانست آرام پرواز کند، و حالا او سرعتش را کم کرده بود جوری که باد صورتش را به آرامی نوازش می‌کرد، تا جایی که اقیانوس در پایین او بی‌حرکت به نظر می‌رسید. او حریصانه چشم‌هایش را به خاطر تمرکز باریک کرده بود، نفسش را نگه داشته بود و تلاش کرد تا قوس بیشتری به بال‌هایش بدهد، بعد پرهای او به هم پیچید، او از حرکت بازماند و بعد افتاد.»