کتاب راهبی که فراری اش را فروخت!

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت! نوشتهٔ رابین شارما و ترجمهٔ پوریا پوراحمد است و انتشارات الینا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب راهبی که فراری اش را فروخت!

در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت! با داستان شخصی آشنا می‌شوید که می‌خواهد در حین روایت زندگی خودش سه اصل مهم را که در طول زندگی‌اش فرا گرفته به شما بیاموزد: اول اینکه چگونه تجربه‌های درونی مثبتمان را افزایش دهیم، دوم اینکه چگونه زمان کیفی را برای خود در زندگی افزایش دهیم و سوم اینکه چگونه معنا و هدف زندگی‌مان را ارتقا ببخشیم.

شخصیت‌های کتاب، جولیان و جان دو دوستی هستند که با هم صحبت می‌کنند و داستان را از زبان آن‌ها می‌شنویم. جولیان منتل وکیل دادگستری است که اوضاع مالی بسیار مساعدی دارد. یک ماشین فراری قرمز دارد اما از این وضعیتش راضی نیست. قصه از جایی شروع می‌شود که جولیان تصمیم می‌گیرد به هیمالیا سفر کند که راهب‌های بودایی در آن زندگی می‌کنند. در این مسیر او تمام ثروتش را خرج می‌کند و حتی ماشین فراری قرمز را نیز می‌فروشد. او در این کتاب داستان این سفر را برای دوست خود جان تعریف می‌کند و با روایتی جالب و فوق‌العاده به خواننده و نه به جان می‌گوید که راز شادی را باید در درونمان پیدا کنیم. او می‌گوید باید به ابعاد مختلف وجودی‌مان پی ببریم تا بتوانیم راه سعادت و خوشبختی واقعی را پیدا کنیم.

خواندن کتاب راهبی که فراری اش را فروخت! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که می‌خواهند پی به راز بزرگ زندگی ببرند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت!

جولیان همچنان از افسانۀ اسرارآمیز یـوگی رامـان، بـه‌عنـوان سـنگ بنـا اسـتفاده می‌کرد، تا دانشی را که در اختیارم می‌گذاشت روی آن بنا کند. آموختم که باغ ذهـنم، مخزنی از قدرت و نیروی بالقوه است. از طریق نماد فـانوس دریـایی یـاد گـرفتم کـه تعیین یک هدف مشخص در زندگی چه اهمیتـی دارد و تـاثیرات هـدفگـذاری چـه چیزهایی هستند. با مثال کشتی‌گیر سوموی ژاپنی که چهارصد کیلوگرم وزن و سه متر قد داشت، از مفهوم باستانی کایزن و مزایای ارزندۀ تسلط بر خویشتن آگاه شدم. ولی هنوز می‌دانستم که چیزهای بهتری در راه است.