دانلود و خرید کتاب زمین قدیر حبیب
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب زمین اثر قدیر حبیب

کتاب زمین

نویسنده:قدیر حبیب
انتشارات:انتشارات آمو
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زمین

کتاب الکترونیکی «زمین» نوشتهٔ قدیر حبیب در انتشارات آمو چاپ شده است.

درباره کتاب زمین

این کتاب مجموعه داستانی از نویسندهٔ افغان، قدیر حبیب است.

کتاب زمین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به ادبیات افغانستان پیشنهاد می شود.

بخشی از کتاب زمین

دلم به تپیدن آغازید. حلق و گلویم خشک شده بود. به طوری‌که نتوانستم در جوابش چیزی بگویم. او هم چنین انتظاری نداشت. این عادتش بود که هر وقت از بیرون به دکان می‌آمد، باران دشنام و بدگویی‌هایش بر سر ما باریدن می‌گرفت. تخته را آهسته به روی دیگرش دور دادم. دانستم که درزش را ندیده، وگرنه برای لت‌وکوب و به قول خودش «آدم ساختن» من اجباری به مقدمه‌چینی و همچو گپ‌ها نداشت. به گوشهٔ دوکان رفت و دستمال سر شانه‌اش را بالای بورهٔ اره انداخته بالایش نشست. بسیار گرفته به نظر می‌رسید. کنج و کنار دوکان را از نظر گذرانید. لب‌های خشکش را با زبانش تر کرد و پس از کشیدن آهی که نشانهٔ دلتنگی‌اش بود، با بی‌حالی گفت: «بِخی یک چلم تلخ پر کو.»

با یک خیز چلم را از یک گوشهٔ دوکان بغل زده روبه‌رویش نشستم. خلیفه لُنگی اَلق‌بَلق چنداولی‌اش را از سر گرفت و بالای عینک زانویش گذاشت. چِلَم را زود زود پر کرده با دست‌های لرزانم جلوش گذاشتم و برایش گوگرد زدم. دو رشته دود آبی‌رنگ روشن از سرخانهٔ چلم بالا شد. پس از آن‌که چند سرفهٔ کوتاه کرد. لعاب دهانش را میان پرخچه‌های دوکان تف کرده دست به جیب واسکتش برد و دو قطعه نوت بیست افغانیگی را جلوم روی زمین انداخته گفت: «وردار، تازی واری خیز کو، دو پاو گوشت ران پر و نیم پاو دمبه از دوکان پالوان بگی و به یک ترات بدوان خانه. بگو بر چاشت شوروا کنن که میمان میایه....»

پول را با شتاب از زمین برداشتم. یک لنگ بوتم را یافتم و دنبال لنگ دیگرش پرخچه‌ها را با پایم این‌سو و آن‌سو می‌زدم که انور وارد دوکان شد. یک نگاه زودگذر به قیافهٔ خلیفه انداخت و لحظه‌یی هم در چشم من خیره شد. آرامش دوکان حیرتش را برانگیخته بود. دانستم که انور در جست‌وجوی بهانه‌یی است تا خلیفه را به گوشمالی من وادارد. لنگ دیگر بوتم را یافته بودم. که نزدیک گوشش رفته آهسته گفتم: «اگه چیزی بگویی، مام می‌گم که دیروز از دوکان بابه نوروز کاهو دزدی کدی.»

لب از لبش پس نشد. با گردن خمیده از دوکان بیرون رفت.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۴ صفحه

حجم

۱۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۴ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان