دانلود و خرید کتاب مصیبت کلنگان حسین فخری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مصیبت کلنگان اثر حسین فخری

کتاب مصیبت کلنگان

نویسنده:حسین فخری
انتشارات:انتشارات آمو
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مصیبت کلنگان

کتاب مصیبت کلنگان نوشتهٔ حسین فخری است و انتشارات آمو آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب مصیبت کلنگان

کتاب مصیبت کلنگان مجموعهٔ ۷ داستان از حسین فخری است که دردهای مردم افغانستان را روایت می‌کند. اسامی این داستان‌ها عبارت‌اند از: روزهای پرملال، پیرمرد و پرنده‌اش، شرر در گندم‌زار، مصیبت کلنگان، نی‌نواز، ابلق، تب‌خال.

حال و هوای اغلب داستان‌ها در افغانستان می‌گذرد و سنت و مذهب هم وجه پررنگ آن‌ها هستند.

خواندن کتاب مصیبت کلنگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های مربوط به افغانستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مصیبت کلنگان

تاریکی شب همه جا سنگینی می‌کرد. بوی تند نم و لُخ خشکیده اتاق شکارچیان را انباشته بود. چی خواب‌هایی که پیرمرد نمی‌دید. گاهی اصلاً خواب نبود. کابوس بود. صداهای عجیب و غریبی می‌شنید. در هر ساعتی چند بار از جایش برمی‌خاست. کورکورانه پیش دیوار می‌رفت. چشمان خواب‌آلودش را از لای تیرکش به بیرون می‌دوخت. وقتی چیزی نمی‌یافت و صدایی نمی‌شنید، دوباره لرزیده لرزیده سر جایش می‌افتاد و سوداهایش را از سر می‌گرفت.

کم‌کم روشنایی پریده‌رنگی از لای درزها و تیرکش‌ها به درون راه کشید. سردی هوا در شکارچی پیر رخنه کرد. پوستش سوزشی گرفته بود. پسرش روی پتویی افتیده خورخور آرامی می‌کشید. پیرمرد شانهٔ پسرش را تکان داد و با صدای بلندی گفت: «بخیز، بخیز، ناوقت می‌شود.»

پسرش راست و چپ خزید و صدای اعتراض‌آمیز و خواب‌آلودش پیچید: «چی گپ است؟»

«بخیز صبح شده.»

«شکار است. خیل آمده؟»

«وقتش است. می‌آید.»

سرور سخت و سنگین از جا بلند شد. خمیازه کشید. خسته‌گی و کرختی را از تنش زدود. از اتاق برآمد و تا توانست سینه را از هوای تازه انباشت. دیگران هم برخاستند و جنب‌وجوش آغاز گشت.

پیرمرد سر پوست گوسفند نشسته پیرامونش را می‌نگریست. اتاق کوچک و مربعی بود. با سقفی کوتاه و چراغ فتیله‌یی که دود می‌کرد. بر دیوار مقابل خریطه‌های تلخان و کشمش را آویخته بودند. تبراق چرمی و تکه‌یی، کارتوس‌ها و خریطهٔ باروت در میخ‌های سقف آویزان بودند. دام و تور گنجشکان در گوشهٔ دیگر دیده می‌شدند. کوزه، کاسه‌ها و دیگ و چای‌جوش نزدیک اجاق قرار داشتند.

پیرمرد به تجسس و پرواز اندیشه‌هایش خاتمه بخشید و از دنبال دیگران برآمد.

ابر سیاهی از جانب کوه نزدیک می‌شد و از فرازشان می‌گذشت. گاه‌گاهی باران می‌بارید. سرمای زمستان جایش را به روزهای نیمه‌گرم اوایل بهار می‌داد. دو نفر کلنگان شکاری را به جاهای‌شان رسانیدند و میخ‌های‌شان را محکم بر زمین کوبیدند. یکی سوی چهره‌ها رفت. دیگری محافظت کلنگان را به دوش گرفت. مردان دیگر آتش افروختند و چای‌جوش را سر اجاق گذاشتند.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان