کتاب سایه های موازی من
معرفی کتاب سایه های موازی من
کتاب الکترونیکی «سایه های موازی من» نوشتهٔ آیدا عبداللهی در انتشارات کتابداران چاپ شده است. سایه های موازی من روایتی است پرماجرا از پیچوخمهای جهان بیپایان بر سر راه قویترین دختر روزگار از جنس باران...
درباره کتاب سایه های موازی من
این رمان جذاب و پرکشش در ۲۶ فصل نوشته شده است. داستان با سردردهای باران شروع میشود. باران فرزند بیولوژیک پدر و مادرش نیست و حالا در ۱۷ سالگی مشکوک به اماس است...
کتاب سایه های موازی من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سایه های موازی من
فصل اول: آغوش ناتمام
خاطرات لحظاتی هستند که فقط از ذهن پرتلاطم ما عبور میکنند گاهی اوقات میخندم به روزهایی که گریه می کردم و گریه می کنم به روزهایی که میخندیدم.
در حال نوشتن نوشته های دیروز بودم که دخترم از من خواست مثل هر شب برایش قصه تعریف کنم ولی من امشب تصمیم داشتم که داستانی متفاوت برایش تعریف کنم داستانی از جنس واقعیت.
در روزی از روزهای سرد زمستانی دختری به نام باران چشم به جهان گشود. دختری که برای پدر و مادرش تمام دارایی شان بود دختری که مادر او را شب ها و صبح ها در بستر بیماری نگه داشته بود تا دختر چشم باز کند.
خانواده باران سال ها بچه دار نمیشدن آنها حتی در سال آخر قصد داشتن بچه از پرورشگاه قبول کنند اما با کمال ناباوری خداوند چند ماه بعد به آنها دختری زیبا از جنس مهربانی و روح خدا داد باران قصهٔ ما سالم بود و هیچ مشکلی نداشت.
حدودا ۶ ماه از تولد باران میگذرد و پدر و مادر باران عازم سفر به تهران هستند اما یک لحظه غفلت پدر باعث یک عمر تنهایی باران کوچک قصه ما شد و به یک باره ساحل آرامش باران به طوفانی ناتمام تبدیل شد.
باران تنها و بی پناه ما شش سال در کنار عمو خود بزرگ شد او از کل دنیا همین یک عمو و یک مادربزرگ پیر را داشت اما دیگر عمو ی او هم توانایی نگهداری او را نداشت زن عموی باران از ابتدا با بزرگ کردن باران مشکل داشت و بالاخره به خواسته خود رسید و توانست عموی باران را راضی کند تا او را به پرورشگاه بسپارد.
پس باران کوچک با غم از دست دادن تمام عزیزانش به بهزیستی تهران منتقل شد.، اما باران خیلی در بهزیستی نماند یکی از روزها مانند تمام روزهای تکراری بهزیستی خانوادهای برای انتخاب بچه به سمت اتاق دخترها رفتند و انگاردر اولین نگاه شیفته زیبایی و معصومیت باران شدند به گفته اون خانم باران آنها را یاد دخترشان که چند سال است از دست داده بودن میانداخت.
مهربانی آن خانم به قدری زیاد بود که باران را عجیب وابسته کرده بود و هر روز از پرستار ها سراغ او رامیگرفت مادرجدید باران گویا خیلی در دل دختر کوچک جا باز کرده بود سرانجام پس از چندین ماه نامه نگاری و رفت و آمد آن خانواده توانستند سرپرستی باران را بر عهده بگیرند. خانواده جدید باران بسیار ثروتمند و مهربان بودند آنها به باران جوری محبت میکردند که دیگر باران شش سال سختی که در ابتدای کودکی اش کشیده بود را فراموش کرده بود باران هر روز بزرگ و بزرگ تر شد خوشبخت تر از هر روز اما انگار این حال خوب باران موقتی بود انگار درد دیگری قرار بود دامان باران را بگیرد.»
حجم
۱۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه
حجم
۱۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه
نظرات کاربران
من که واقعا لذت بردم اگر کسی از رمان های روزمرگی و داستان هیجانی خوشش میاد اگه این کتاب رو بخونه مطمعنم خوشش میاد بعضی از قسمتاش عاشقانه بود ، درام ، جنایی و پلیسی ، طنز همه جور ژانر
سلام، بنظر من بخاطر اینکه داستان طولانی بشه و صفحات کتاب بیشتر، بیشتر صفحات بجای رمان مثل کتاب روانشناسی میشد.
اصل داستان چیز جالبی بوده ولی متاسفانه نگارش و زمانبندی و استفاده از فعل و ضمیر خیییییلی در سطح پایینی قرار داره
دوست داشتم کتاب رو. از این که این قدر باران محکم و قوی بود خیلی خوشم اومد.
خیلی داستان خوبی بود👏ممنون از نویسنده
ببخشید یه سوال این کتاب کامل هست که ما میخونیم یا خلاصه کتاب هست .؟
راستش این کتاب از اون کتاب ها بود که از همون اولش منو جذب خودش کرد. این کتاب به من یاد داد که همیشه قوی باشم. تو سخت ترین شرایط زندگیم باز هم قوی باشم و کم نیارم. الکی به
از این همه تعریف تعجب کردم خودم فقط،چند صفحه اول رو تونستم بخونم جملات بعضی کتابی بعضی محاوره ای مثلا به خونمون بروم داستان یه جا از زبان سوم شخص روایت میشه یه دفعه میپره از زبان باران اصلا معلوم
عالی بود من جاهایی که باران گریه کرد ۱کیلو اشک ریختم این شخصیت برام خیلی قابل درک بود مثل کارکتر دارکو تو هری پاتر
این کتاب خیلی داستان و سری مشخص داشت وبعضی شخصیت ها جذابیتی نداشتن و یکنواخت بود حس داستان پدر و مادر ناتنی دختر زیاد بی تفاوت جلوه داده شدن و دختر تنها خیلی سوپر استار که خودش را تنهایی همه سال