کتاب گس
معرفی کتاب گس
کتاب گس مجموعه نمایشنامه از امیر صادقی است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است. این مجموعه شامل نمایشنامههایی با عناوین نرگس، ارداویراف، زهر و عسل، گس، ما آدمهای آبروداری هستیم، انتظار، محیا و مبارک آنورتر از خط مقدم، است.
درباره کتاب گس
این مجموعه در نمایشنامههای خود جسورانه به ترسیم فضای زندگی انسانهایی میپردازد که هرکدام با دنیایی غریب و ناشناخته از معضلات درونی خود مثل دوست داشتن، عشق و تنهایی دست به گریبانند و در تلاش برای پنهان ساختن آن همواره در ارتباط با انسانهای دیگر اجتماع و یا اطرافیانشان ناتوان هستند و شکست میخورند. این مجموعه روایت هویت گم شده انسانی و آیینهای از رنجها و دردهای آنهاست که در مراودات خود با دیگران سعی در کتمان آن دارند.
نویسنده این اثر آقای امیرصادقی با نگاهی تیزبین و اشراف بر موضوع نمایشنامههای خود بی پرده به قلب مسائل جاری انسانی میپردازد و از بازنمایی تمام جنبههای زندگی انسانها و هویت آنها ابائی ندارد و این ویژگی آثار وی را متمایز و خاص میسازد.
درباره امیر صادقی
امیرصادقی متولد ۱۳۵۴ در هشتمین روز چهارمین ماه سال ساعت ۶:۳۰ صبح در بیمارستان مهرگان اصفهان پا به زمین گذاشت.
از کودکی قریحه ذاتی هنر را در ذهن میپروراند و سالهای مدرسه را طی کرد. در سال ۱۳۷۳ وارد دانشگاه اصفهان شد و در رشته مهندسی کشاورزی درس خواند و در کنار آن به هنر تئاتر میپرداخت. در همین سال ها به انجمن سینمایی جوان نجف آباد رفت و یک دوره نویسندگی، کارگردانی،تصویربرداری و بازیگری را گذراند تا کم کم به آرزوی قلبی خود جامعه عمل بپوشاند. بعد از دانشگاه همچنان در کار هنر و بازیگری تئاتر و سینما تلاش کرد. در سال ۹۳ رئیس انجمن نمایش استان فارس شد و اولین کتاب شعر خود را با عنوان خوش رقصان قلم و دومین کتاب شعر خود را در سال ۹۹ با عنوان سکوت واژهها انتشار کرد.
او در آخر در رشته سینما تحصیل کرد تا به خواسته هایش جامعه عمل بپوشاند.
کتاب گس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گس
اریس روی صندلی نشسته پدر در نور موضعی قرار دارد.
اریس: ...
پدر: هیچی نگو
اریس: سکوت
پدر: من اگر همچین آدم مزخرفی هستم هبچوقت عشق به زن و بچمو از دست ندادم. (اریس پوزخند میزند)
پدر: تو حتی نتونستی کسیو دوس داشته باشی، حتی یه بارم نتونسی بهش بگی دوستت دارم انقدر نگفتی تا تموم دنیا دست به دست هم دادن تا عشقتو ازت بگیرن.
اریس: سکوت...ولی تو کسیو که دوسش داشتی کشتی....تو منم کشتی...
پدر: عشق مثل راه رفتن روی لبهی یه چاقو میمونه. یا میتونی عاشقش باشی یا ازش متنفر باشی ولی نمیتونی بیتفاوت ازش بگذری، اونم با بیتفاوتیش داشت منو میکشت.
اریس: اگر صد بار دیگم زنده بشی باز میکشمت
پدر: اینم یه دروغ بزرگ دیگس...ما آدما خودمونو پشت دروغامون پنهان میکنیم، یه موقع چشم باز میکنیم که دیگه نه راه پس داریم نه راه پیش...از تاریکی بیا بیرون اریس...
اریس: خیلی دیره...(تنفر زیاد) پدر!
حجم
۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه