دانلود و خرید کتاب قطار هاربین ترجمه علی فامیان
تصویر جلد کتاب قطار هاربین

کتاب قطار هاربین

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قطار هاربین

کتاب قطار هاربین برگزیده و ترجمهٔ علی فامیان است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب قطار هاربین

این کتاب مجموعه داستان‌های برگزیدهٔ جایزهٔ ا. هنری در سال  ۲۰۱۶ است و ممکن است بعد از خواندن آن‌ها نظرتان راجع‌به داستان کوتاه به‌کل تغییر پیدا کند. این مجموعه با «نامه‌های مونگرجی» آغاز می‌شود که در آن نامه‌های اعضای خانواده‌ای کلکسیون‌دار عرضه شده است. داستان «بازیکن با پیش‌پرداخت زیاد» روایت ورزشکاری است که می‌کوشد از طریق رمز و راز نهفته در بیس‌بال به درک و فهم جهان ازلی و ابدی دست یابد. «واگرایی» هم گزارشی است که فقدان انسجام یک انسان در پی یک حادثهٔ دوچرخه‌سواری. در داستان «پنجره‌های محافظ» رابطهٔ عاطفی یک پدر و پسر ترسیم شده است. در «قطار هاربین» که منتخب داوران سال ۲۰۱۶ است، آمیزه‌ای از خشونت و احساس پشیمانی به خواننده منتقل می‌گردد. «قطع عضو» ماجرای انطباق کسی است که یک دستش را از دست داده و حالا باید خود، وظایف روزمره و جهان اطرافش را دوباره تعریف کند. داستان بسیار کوتاه «سیگار» به ما گوشزد می‌کند که هنوز کسانی هستند که با دود مدیتیشن می‌کنند. در داستان «یک تصمیم خاص» به فضایی روستایی و دلبستگی‌های انسانی و طبیعی می‌رویم. داستان «زمستان ۱۹۶۵» با پریشان‌حالی نویسنده ـ کارمندی مواجه می‌شویم که باید بین خلاقیت و روزمرگی یکی را انتخاب کند. و بالاخره «خوشبختی» روایت مرد پا به سن گذشته‌ای است که خوشبختی را در سفر به دریاچه و ماهیگیری و استراحت در کلبه‌ای کوهستانی و البته مرور خاطرات شیرین گذشته جست‌وجو می‌کند.

جو دانلی، گیتا لایر، دیوید اچ لین، چارلز هاورتی، آساکو سریزاوا، وِندل بری، ذبی واتسون، فردریک تاتن و ران کارلسون نویسندگان این داستان‌ها هستند.

خواندن کتاب قطار هاربین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به طرفداران داستان کوتاه و کوتاهِ کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قطار هاربین

به لبهٔ کلاهم دست می‌کشم. آن را نوازش می‌کنم. دوباره روی آن دست می‌کشم. کلاه را برمی‌دارم و آن را روی پایم می‌زنم. بعد آن را جلوی سینه‌ام می‌گیرم و دست روی پیشانی‌ام می‌کشم. با کف دست به کلاه ضربه می‌زنم، غبار روی آن را کنار می‌زنم، صافش می‌کنم و دوباره روی سرم می‌گذارم. بعد بار دیگر دست می‌کشم به لبه کلاه.

وسواسی نیستم، دست کم به شکلی بیمارگونه وسواسی نیستم. من فقط یک هماهنگ‌کننده هستم. انرژی را مهار و بعد رها می‌کنم. بیشتر اوقات انرژی خودم را، اما گاهی فقط خودم نیستم: هشتاد هزار چشم و دست و مشت؛ سر و صداها، فریادها؛ خورشید، آسمان... البته صحبت از یک سمفونی نیست. خیلی چیزها را نمی‌توان هماهنگ کرد. خیلی چیزها را باید به شانس و تصادف سپرد. مثلاً اینکه چه طور حتی یک تغییر کوچک در فشار هوا ممکن است نظم سیارات را به هم بریزد. گاه کوچک‌تر از یک فشار هوا یا حتی نسیم. حتی شاید لایه‌ای از گرد و غبار. چیزی که ممکن است کسی متوجه‌اش نباشد. اما من متوجه می‌شوم. به محض اینکه یک شی از دستم جدا می‌شود، حس می‌کنم در صورتم توفان به پا می‌شود.

این تیک‌های عصبی آرامم می‌کنند. چون خیلی چیزها هست که وقتی از دستم جدا می‌شوند هیچ کنترلی بر آنها ندارم. این‌جور وقت‌ها کلاهم را از سرم برمی‌دارم و دستم را روی موهایم می‌کشم. بعد کلاه را دوباره روی سرم می‌گذارم و به لبه آن دست می‌کشم. هی مدام دستم را روی لبه کلاه می‌کشم و عرق صورتم را پاک می‌کنم تا اینکه بالاخره حس می‌کنم چیزی رها شده از جانب من وجود ندارد و آن وقت صرفاً چیزی را می‌بینم که مجبورم ببینم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۳,۲۰۰
۱۲,۹۶۰
۷۰%
تومان