کتاب نیروی تغییر جهان
معرفی کتاب نیروی تغییر جهان
کتاب نیروی تغییر جهان نوشته گری مورش و دین نلسون است و با ترجمه محمدنقی عزیزی در انتشارات کتاب گوهریان منتشر شده است.
دباره کتاب نیروی تغییر جهان
پژوهشگران دانشگاهی که بر روی مغز مطالعه دارند کم کم در مییابند که خدمت به دیگران نیز مانند «حفظ خود» (نفع شخصی) بخشی از رموز ژنتیکی ماست. این کتاب تجسمی از پیام درونی است که همانا خدمت به دیگران است و از جایی که فرد در آن قرار دارد آغاز میشود.
این کتاب دربارهٔ تغییر دنیای پیرامونمان است. این کتاب دربارهٔ خدمت به دیگران است، دربارهٔ انقلاب نیست بلکه انقلابی و بنیادی است. این کتاب در آغاز به شماری از فرضیهها میپردازد ـ بیش از همه اینکه مردم مسلماً در حقیقت خواهان کمک به یکدیگر و بهتر نمودن جهان میباشند، ولی اغلب نمیدانند چگونه این کار را انجام دهند. فرض دیگر آن است که مردم در زندگیهایشان به دنبال ارزش و اعتبار (مفهوم) هستند، ولی نمیدانند چگونه آنها را به دست آورند. آنها سعی کردهاند به ثروتاندوزی بپردازند، هیجان را در زندگی خود افزایش دهند، اعمال نفوذ و قدرت نمایند؛ اما تمام آن تلاشها احساس پوچی و بیهودگی آنها را برطرف نساخته است. این کتاب به این سؤال مهم میپردازد که هدف ما از زندگی چیست؟ فرض میکند که همهٔ ما به دنبال هدفی هستیم ولی نمیدانیم کجا به دنبالش بگردیم.
این کتاب نشان میدهد که پاسخ به پرسشهای مهم زندگی ساده است، ولی بدون زحمت نیست.
خواندن کتاب نیروی تغییر جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به یک زندگی شاد پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب نیروی تغییر جهان
یک گوشی طبی (ضربانسنج) ممکن است، در نحوهٔ راه رفتن هر پزشکی، غرور و خودستایی به وجود آورد. نمیدانم که آیا همیشه برای من هم احساس مهم بودن ایجاد میکند یا خیر، ولی صادقانه بگویم، گاهی اوقات چنین میشود. این احساس در زمان دیدار از خانهٔ بینوایان در حال مرگ برایم به وجود آمد. نام این مکان به تنهایی کافی است که شما را بر آن دارد تا از سر تأسف و نگرانی سر خود را تکان دهید. این خانه در کلکته (هندوستان) است، شهری با جمعیتی انبوه و فقری شدید. هوای بسیار گرم، وضع وخیم، نبود بهداشت عمومی را به آن اضافه کنیم، تصویر شهر را به خوبی درک میکنیم. خانهٔ بینوایان در حال مرگ توسط بانوان نیکوکار اداره میشود. جایی که افرادی را به آنجا میآورند که مشخص است در حال مرگ هستند، در حالی که کسی را ندارند از آنها مراقبت کند و یا پولی که به کسی بپردازند تا این کار را برایشان انجام دهد. بنابراین افرادی که آنجا هستند فقیرترین فقیران میباشند.
سالیان پیش، حداقل ده سال قبل از تأسیس و شروع به کار مؤسسهٔ هارت تو هارت، بنیانگذار خانهٔ بینوایان را در جریان سفر به هندوستان ملاقات کرده بودم. من شاهد دلسوزی او و دیگران نسبت به افراد تهیدست بودم و با خود عهد کردم به هر طریقی که شده دوشادوش او کار کنم. در واقع، به او گفتم در مسافرت بعدی دارو به همراه خواهم آورد تا درد و رنج این بینوایان را کاهش دهم. به او گفتم شاید دارو زندگی بعضیها را نجات دهد. او لبخندی زد و به رسم سپاسگزاری از من تشکر کرد. بانوی نیکوکار یک جعبه داروی تاریخ مصرف گذشته را به من نشان داد که فردی آنها را جمعآوری کرده فرستاده بود.
او گفت: «ما مقداری دارو داریم.»
به او گفتم: «من بیشتر از آن مقدار خواهم آورد و از دور ریختنیهای آمریکایی هم نخواهد بود.»
چند سال بعد بود که برگشتم؛ این بار نود داوطلب و پنجاه تُن دارو به ارزش بیش از ۱۲ میلیون دلار به همراه داشتم. همهٔ این داروها اهدایی شرکتهای دارویی بود. هیچ کدامشان تاریخ گذشته نبود. به طور خاص برای استفاده درکلکته بودند. میتوانم بگویم بانوی نیکوکار خشنود بود.
حجم
۱۵۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۵۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
چرا معرفی کتاب ندارد؟ من این کتاب را نخواندم