کتاب شازده کوچولو
معرفی کتاب شازده کوچولو
کتاب الکترونیکی «شازده کوچولو» نوشتهٔ آنتوان دوسنت اگزوپری با ترجمهٔ فاطمه شاهینزاده در انتشارات اهورا قلم چاپ شده است. کتاب شازده کوچولو در مقام سومین کتاب پرخواننده جهان در قرن اخیر قرار دارد. این کتاب به بیش از سیصد زبان ترجمه شده و بارها مورد اقتباس تئاتری و سینمایی قرار گرفته است. افرادی که دوست دارند اثری عمیق و متفاوت درباره زیباییهای زندگی بخوانند، کتاب شازده کوچولو را جذاب و متفاوت مییابند.
درباره کتاب شازده کوچولو
اگزوپری در رمان شازده کوچولو داستان خلبانی را روایت میکند که ناچار به فرود اجباری در صحرای آفریقامیشود. خلبان در این بیابان با پسربچهای متفاوت آشنا میشود و به سوالات عجیب او پاسخ میدهد. شازده کوچولو شاهکاری جاویدان بهشمار میرود که به فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی میپردازد.
پسرک به خلبان میگوید که از سیارکی دوردست میآید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم میگیرد برای اکتشاف سیارههای دیگر دیار خود را ترک کند. او همچنین از گل رز محبوبش میگوید که دل در گرو عشق او دارد. در نهایت نیز شازده کوچولو تصمیم میگیرد به سیارک خود بازگردد. این دوستی به مرد کمک میکند تا معنای زندگی واقعی را پیدا کند. خلبان دوباره به یاد میآورد که زندگی کردن بدون سوال پرسیدن، بدون عشق و بی حضور بچهها بیمعنا است.
درباره آنتوان دو سنت اگزوپری
آنتوان دو سنت اگزوپری در ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ در لیون فرانسه متولد شد. اگزوپری تا قبل از جنگ جهانی دوم، خلبان تجاری موفقی بود. با آغاز جنگ، به نیروی هوایی فرانسه در شمال آفریقا پیوست. اگزوپری کتاب شازده کوچولو را با الهام از دیدار با کودکی در آفریقا، نوشته است. آنتوان دو سنت اگزوپری در ۱۹۴۴ در حادثهای که برای هواپیمایش رخ داد درگذشت. او بعد از مرگ به عنوان قهرمان ملی فرانسه شناخته شد.
کتاب شازده کوچولو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب در ظاهر برای کودکان است ولی درواقع همهٔ انسانها مخاطب آن هستند.
بخشی از کتاب شازده کوچولو
-یک برّه را برایم بکش...
چنان از جا پریدم که انگار رعد وبرق به من زده. خوب که چشمهام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام به من نگاه می کرد. این بهترین قیافه ای بود که بعد ها توانستم ببینم، البته آنچه من کشیدهام کجا و خود او کجا! تقصیر من چیه؟ بزرگتر ها تو شش سالگی از نقاشی من رادلسردم کرده بود و جزمار بوآی شکم باز و بسته چیزی یاد نگرفتم که بکشم.
با چشمهایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانی خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیکترین آبادی مسکونی هزار مایل فاصله داشتم و این آدم کوچولوو من هم اصلا به نظر نمیآمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنگی دم مرگ باشد یا از تشنگی دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد. هیچ چیزش به بچهیی نمیرفت که هزار مایل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد.
وقتی بالاخره صدام بالا آمد، گفتم:
-آخه... تو این جا چه میکنی؟
و آن وقت او خیلی آرام، مثل یک آدم خیلی جدی، دوباره در آمد که:
-بی زحمت واسهٔ من یک برّه بکش.
آدم وقتی تحت تاثیر شدید نیروی عجیبی قرار بگیرد جرات نافرمانی نمیکند. اگرچه تو اون نقطهٔ که هزار مایل دورتر از هر آبادی یا محل مسکونی بود و نه بنظر در معرض خطر مرگ بود این نکته در نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی که در جیبم بود رادر آوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفتهام بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خلقی مختصری به آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم.
به من جواب داد:
-عیب ندارد، یک بَرّه برایم بکش.
از آنجایی که هیچ وقت تو عمرم بَرّه نکشیده بودم یکی از آن دو تا نقاشیای را که بلد بودم برایش کشیدم. آن بوآی بسته را. ولی تعجب کردم وقتی آن موجود کوچولو در آمد که: -نه! نه! فیلِ تو شکم یک بوآ را که نمیخواهم. بوآ خیلی خطرناک است فیل جا تنگ کن است. خانهٔ من خیلی کوچولوست، من یک بره لازم دارم. برام یک بره بکش.
-خب، کشیدم.
حجم
۲۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۲۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه خیلی خوبی نداشت غلط نگارشی هم زیاد بود