دانلود و خرید کتاب س.ب رقیه شجاعی
تصویر جلد کتاب س.ب

کتاب س.ب

نویسنده:رقیه شجاعی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب س.ب

کتاب س.ب نوشته رقیه شجاعی است. این کتاب داستانی پرهیجان و جذاب است که انتشارات نامه مهر برای علاقه‌مندان منتشر کرده است. 

درباره کتاب س.ب

داستانی معمایی و پلیسی درباره ۴ دوست است که بعد از دوران دبیرستان همدیگر را پیدا می‌کنند. آن‌ها دور هم جمع شده‌اند در شرکت یکی از آنها قتل و دزدی اتفاق می‌افتد و اثری که از مجرم به‌جا می‌ماند نامه‌هایی با امضای «س.ب» است و به این ترتیب هر چهار نفر آنها درگیر این ماجرا می‌شوند. هر چهار دوست اسمشان با س شروع می‌شود و آغاز فامیلی‌شون حرف ب است. الان همه درگیر این موضوع هستند که جنایتکار واقعی چه کسی است.

این کتاب داستانی پرکشش و جذاب دارد که خواننده را رها نمی‌کند و او را با خود همراه می‌کند تا بتواند معمای اصلی داستان را حل کند، معمایی که هرلحظه پیچیده‌تر می‌شود. این کتاب شما را از زندگی ملال‌انگیز روزمره جدا می‌کند و فرصت یک تجربه تازه به شما می‌دهد.  

خواندن کتاب س.ب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب س.ب

از ماشین پیاده می‌شود و در شیشهٔ دودی آن، روسری زرشکی گل‌دارش را مرتب می‌کند. آرام قدم برمی دارد و با دست چپ گوشهٔ چادر خود را گرفته و تاب می‌دهد. روبروی ساختمان می‌ایستد و براندازش می‌کند؛ دیوارهای پوشیده شده با سنگ گرانیتی قهوه‌ای و پنجره‌های مربعی که رو به آفتاب ساخته شده بودند. نگاهش که روی تابلوی منبت کاری شده می‌افتد بسم اللهی می‌گوید و وارد ساختمان می‌شود.

گل‌های بنفشه‌ای که در گلدان‌های مکعبی کاشته شده‌اند نظرش را جلب می‌کند و تار عنکبوت پشت گلدان از چشمش دور نمی‌ماند که توسط جاروی نظافتچی بلعیده می‌شود.

پله‌ها را دوتا یکی بالا می‌رفت اما با یادآوری طبقهٔ ششم، پاهایش سست شدند. پس راه رفته را برگشت و از آسانسور استفاده کرد. سر و وضعش را در آسانسور بررسی می‌کند. ابروهای ضخیمی که می‌خواست از شرشان خلاص شود جوش‌های ریز و درشتی که تازه مهمان صورتش شده بودند و چشمانی که با مژه‌های بلند، قاب گرفته شده بود و خلاصه تمام ویژگی های صورتش، او را شبیه پدرش می‌کرد.

سعی دارد دستش را به سقف آسانسور برساند. اما چرا؟ به دلیلی به ظاهر خنده آور اما برای او پر معنا و خاطره‌انگیز!

هر وقت که تنها می‌شد سعی می‌کرد دستانش را به جسم بالای سرش برساند برایش مهم نبود، سقف باشد یا لامپ سوزنده. بله دیگر دختر چادری ما قد بلندترین فرد در گروه دوستانش بود و برای به رخ کشیدن قَدِ رعنایش این خلاقانه‌ترین کارش به شمار می‌رفت.

با یادآوری گروه دالتون‌ها لب‌هایش به خنده باز شدند و دندان‌های مرواریدی‌اش در دیوار آسانسور نقش بست هیچ وقت آن گروه چهار نفره را فراموش نمی‌کرد. سال ۱۳۹۶ بود که این گروه تشکیل شد و به خاطر ترتیب قدی که داشتند این نام را انتخاب کردند. یادش به خیر همیشه از آرول دالتون بودن بدش می‌آمد، چون خنگ‌ترین فرد دالتون‌های واقعی آرول بود اما دختر چادری ما ذهنی بسیار قوی داشت.

صدای گوینده خانمی که رسیدن به طبقه ششم را اعلام می‌کرد در فضا پخش شد. کیف چرمی‌اش را جابه جا می‌کند و از آن چهار دیواری متحرک یک متری بیرون می‌آید.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

حجم

۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان