کتاب رخدادی به نام جهان
معرفی کتاب رخدادی به نام جهان
کتاب رخدادی به نام جهان نوشته آلن لایتمن است که با ترجمه خشایار خدیور منتشر شده است. این کتاب اطلاعاتی درباره دنیایی که فکر میکنیم میشناسیم به ما میدهد.
درباره کتاب رخدادی به نام جهان
آلن لایتمن در این کتاب تفسیرهای از سازوکار هستی میدهد. در این کتاب خبری از تعصب و جزماندیشی نیست. نویسنده اعتقاداتش را مستقیم بیان نمیکند تا ما را با زور و اجبار در مسیری که خود در آن قدم گذاشته وارد نکند. او هر یک از جستارهایش را با مرور خاطرات روزمره آغاز میکند، اندک اندک به کندوکاو خصوصیاتی از جهان میپردازد و آن را به زندگی روزمرهٔ آدمیان تعمیم میدهد.
از کهکشان شروع میکند و به روح آدمی میرسد. فیزیک، فلسفه و معنویت را با هم میآمیزد و شگفت آنکه نتیجهٔ این آمیزشْ خاطری آسوده را برای ما به ارمغان میآورد. شاید چون متوجه میشویم اصول حاکم بر کائنات در زندگی ما نیز حضور دارند و آنچه این نظام عظیم را استوار نگاه داشته است ما را نیز رها نمیکند. شاید چون درک میکنیم در برابر عظمت هستی چه اندازه ناچیزیم و نگرانیها و دغدغههایمان چقدر بیهوده است.
دانش نوین بدون شک کیهانی را برای ما آشکار کرده است که با حواس خودمان قابل رؤیت نبود، این کتاب را ما را به دنیایی میبرد که شاید چندان چیزی از آن ندانیم. این کتاب علم به زبان ساده است و کمک میکند جهان را بهتر بشناسیم.
خواندن کتاب رخدادی به نام جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شناخت علم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رخدادی به نام جهان
بزرگترین دخترم سال گذشته در ماه اوت ازدواج کرد. مراسم در مزرعهای در شهر کوچک ولز در ایالت مین با پسزمینهٔ علفزارهای سبز و رقصان، کاهانباری چوبی و سفید و صدای گیتار کلاسیک برگزار شد. در حالی که مهمانان روی صندلیهای سادهٔ سفیدرنگی نشسته بودند و دور تا دورشان را ردیف گلهای آفتابگردان احاطه کرده بود، همهٔ میزبانان مهمانی عروسی از سراشیبی تپهای پایین آمدند و به سمت سایهبان محل عقد رفتند. عطر درخت افرا، سبزه و گیاهان دیگر هوا را پر کرده بود. این همان ازدواجی بود که همهٔ ما امیدش را داشتیم. دو خانواده سالها یکدیگر را صمیمانه میشناختند. دخترم که در لباس سفید میدرخشید و گل کوکب به موهایش زده بود، دست در دست من در گذرِ بین مهمانان گام برمیداشت.
تصویر بینقصی بود از شادی محض و مصیبتی تمامعیار. چون دلم میخواست دخترم دوباره ده یا بیستساله شود. وقتی با هم بهسمت آن طاقنمای زیبا گام برمیداشتیم که قرار بود همهٔ ما را در خود جا دهد، صحنههایی جلوی چشمم میآمد مانند وقتی دخترم در کلاس اول یک ستارهماهی بهبزرگی خودش در دست گرفته بود و لبخندش نشان میداد یکی از دندانهایش افتاده است یا وقتی پشت دوچرخهام نشسته بود تا برای پرت کردن سنگ در آب به رودخانه برویم یا روز بعدش که به من گفت برای اولین بار عادت ماهانه شده است. حالا او سی سال داشت. میتوانستم در صورتش چروکهایی را ببینم.
نمیدانم چرا اینقدر میل به جاودانگی داریم و از اینکه همهچیز زودگذر است اینقدر پریشان میشویم. با استیصال کیف پول قدیمی خود را تا مدتها بعد از اینکه فرسوده میشود نگه میداریم. بارها به محلهای که در آن بزرگ شدهایم سر میزنیم تا بهدنبال ردیف درختان و پرچین کوچکی که در یادمان مانده بگردیم. سفت به عکسهای قدیمی خود میچسبیم. در کلیسا، کنیسه و مسجد با پروردگاری ابدی و جاودان مناجات میکنیم. با این حال در هر گوشه و کنار، طبیعت با تمام وجود اعلام میکند هیچ چیزی دائمی نیست و همهچیز میگذرد. هر چیزی که اطراف خود میبینیم منجمله بدن خودمان در حال دگرگونی و نابودی است و سرانجام یک روز نابود خواهد شد. آن یک میلیارد انسانی که تنها دو قرن پیش در سال ۱۸۰۰ زندگی کردهاند و نفس کشیدهاند کجا هستند؟
حجم
۱۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
نظرات کاربران
کتابش فوق العادس واقعا عالیه توصیه می کنم حتما بخونیدش😍😍😍❤❤
کتاب خوبیه ولی خیلی در اون حد جذاب نیست ، برای یبار خوندن خوبه .