کتاب سلول
معرفی کتاب سلول
کتاب سلول نوشتهٔ احسان کیان فرد در مؤسسهٔ آموزشی تألیفی ارشدان به چاپ رسیده است. کتاب سلول یک رمان علمی تخیلی و با مضامین اجتماعی نوشته شده است.
درباره کتاب سلول
داستان در رابطه با یک پزشک و کارهای خارق العاده ای است که انجام می دهد. شخصیت اصلی داستان بر اساس یک اتفاق به زندان میافتد. و در آنجا به طبابت زندانیان میپردازد. زندانی که برای او انتخاب میشود یک زندان متفاوت به نام دیوار است که در وسط یک بیابان دور افتاده قرار دارد. او در نهایت مجبور میشود با کمک توان پزشکی خود یک کار خارق العاده را انجام دهد و جان یک انسان را نجات دهد. نحوه ورد او به دانشکده پزشکی در نوع خود هیجان انگیز است.
کتاب سلول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای علمی تخیلی ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سلول
با عجله بیرون رفت و پیچ و تاب کوچهها را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد تا اینکه آرتام را در میان جماعتی وحشتزده و حیران دید که ایستاده و با اشاره به نقطهای، صحنهای هولناک را به هم نشان میدادند. باتیس سلانهسلانه به پیش رفت. از لابهلای قامت کج و معوج مردم تصویری دلسوز گاهاً خود را نمایان میساخت و همچون چراغی سوخته که نوری از دور به آن میتابد، سوسو میزد. تصویری از یک جوان بخت برگشته که به دیواری آجری تکیه داده بود و با چشمهای باز به جمعیت متأسف و متأثر زل زده بود. خون جاری از رگهای بریده شده دستانش از بغل پاهای کشیده به جلویش به راه افتاده بود. دور تا دور جسد جوان را برگههایی مهر و موم و شکیل چیده شده بود. برگههایی که مربوط به مدارکی در سطوح پایین و بالای تحصیلی و حرفهها و تواناییهای جور و واجور او بود. از ترتیب، نظم و چیدمان مدارک مشخص بود که او خود آنها را به آن شیوه و به قصد بیان مطلبی خاص به دور خودش چیده است. لختههای خون پیرامون جسد را به گونهای پر کرده بود که کسی حاضر به نزدیک شدن به او نمیشد.
در میان آن همه صحنه دردناک؛ تنها چیزی که بیشتر از همه توجه مردم را به خود جلب کرده بود، کلمهای سه حرفی روی دیوار بالای سر جسد بود که با جوهر خون و قلم پنجه دست به تحریر درآمده بود. و دیوار آجری پر از خط و خطوط را با عبارت « ظلم » منقش کرده بود. ظواهر موجود نشان میداد که جوان پر کشیده از دنیای بیرحمیها، با نوشتن همین یک کلمه با خون خود و مظلومانه جلوه دادن مرگش، میخواهد عالم را از موضوعی با خبر سازد.
همهمه و تراکم جمعیت بالا بود. هر کس با کنار دستی خودش حرف میزد و برداشت خود را از موضوع بیان میکرد. زنی که از شدت ترس رنگ از رخسارش پریده بود، در میان جمع گفت: « بیچاره مادرش »
پیرمردی با گستاخی و بی اطلاعی از موضوع گفت:« معلوم نیست چه گندی بالا آورده است که مجبور شده این بلا را سر خودش بیاورد.»
پسری جوان در پاسخ پیرمرد و با لحنی تند و زننده گفت:« گند را او بالا نیاورده. کسانی گند میزنند که به جوانها رحم نمیکنند.»
اوضاع به هم ریخته بود. مردم عصبانی و ناراحت به نظر میرسیدند.
بدون شک با مطالعه این داستان برای اولین بار با یک موضوع نو مواجه میشوید. تکراری وجود ندارد و هر چه هست نوآوری و خلاقیت است. تخیل چاشنی کار شده است و مسائل اجتماعی به داستان رنگ و بویی دیگر می دهد. امیدوارم با کلمات این کتاب لحظات خوبی را سپری کنید.
حجم
۸۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۸۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
تمام رمان هایی ک تو بخش دانلود رایگان قراردادین خیلی بی معنایی و محتوا هستن رمان های بهترتون گذاشتین توسبد خرید ومن متاسفانه هرکاری کردم نتونستم خرید کنم از شما خواهش میکنم رمان های بهتری تو بخش دانلود رایگان بزارین
زیبا و جالب بود ^_^
موضوعش تکراری نیست. آدمو برای دونستن ادامه داستان تحریک میکنه. قشنگه...
رمان بسبار زیبا و خوبی بود
کتاب خوبی بود لذت بردم از خوندنش
خیلی تخیلیه
اینقدر تخیلی و غیر واقعی بود همه چیز که از خوندن ادامه اش منصرف شدم😐😐😐
عالیه ؛ ب انسان شوق داشتن علم بی نهایت می دهد! فقط اونجایی ک پیرمرد خاطرات دوران جوانیشو می گفت؛نسبتا خوب نبود چرا ک یه احساس ناامیدی ب ادم میده .ولی اونجایی ک دانشکده رو توصیف میکرد واقعا آدم رویاپردازی
عالی
سلام و عرض ادب خدمت همگی دوستان خصوصا نویسنده و تیم گرامی ،داستان کتاب بسیار عالی بود و روایت کننده ماجرایی که در این عصر ما شاهد اون هستیم و برای تک تکمون به احتمال زیاد رخ داده پس یقینا