کتاب قدم های چرخ دار
معرفی کتاب قدم های چرخ دار
کتاب قدم های چرخ دار نوشتهٔ عطیه بابازاده در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است. این کتاب سرنوشت سخت دختری با مشکل حرکتی را به همراه اتفاقات ناگواری که برای خانوادهاش رخ میدهد، از زبان خود او روایت میکند. قدم های چرخ دار یک کتاب خودزندگینامهٔ واقعی با نثری بسیار ساده است.
درباره کتاب قدم های چرخ دار
عطیه بابازاده دربارهٔ سرنوشتی که روایت میکند میگوید:
ماجرا و سرنوشت زندگیام از یکی از روستاهای شمال خراسان شروع شد. سرنوشتی که شاید قصه پرغصهام را با همه تلخ و شیرینش رقم زد.
کتاب قدم های چرخ دار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به کسانی که به مطالعهٔ کتابهای خودزندگینامهای علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب قدم های چرخ دار
«دلم برای خانوادهام چقدر تنگشده! عاشق برادرام بودم و هستم، یاد بازی و شیطنتهای بچگی، علی و عقیل و بازیهای روزهای خوش کودکیام.امیدوارم که آن شکوفههای بهاری، به یاد اینکه شقایق از پا نیفتاده باشد و به امید خدا عزیزم را دست تو میسپارم تا حافظ و نگهدار خوشبختیهایش باشیکه هرچهگشتم حافظی مهربانتر از تو پیدا نکردم. تقدیم به برادر عزیزم عقیل»
نمیدانم چرا زمان و سالهای خوشیام کوتاه بود! علی برادر بزرگترم که در نوجوانی قدم به مسیر درستی گذاشت و اهل قرآن شده بود، آنقدر نزد بزرگان و آشنایان محترم شده بود که بهواسطه قاری قرآن بودن و کردار درست پیش همه عزت داشت، همه آرزو داشتند چنین فرزندی داشتند، اما حیف چشم بد ذات حسودان و رفاقت با یکی دو تا از آدمهای ناخلف فامیل پدریام راهش به بیراهه کشاند! غصه وضعیت من برای پدر و مادرم در برابر آلوده شدن برادرم به سمت اعتیاد فراموش شده بود! علی که روحیات و خلقیات متفاوتی با عقیل داشت، دوستی و عشق برادریاش را آنطور که عقیلبود نشان نمیداد، با همه این احوال دوستش داشتم، تازه پشت لبش سبز شده بود و حس جوانیاش آشکار که شاید به بهانه عشق نافرجام و فراغ نرسیدن به دختری که میخواست، روی به اعتیاد آورد! رفقایی که براش حکم یک دشمن بودند، متأسفانه علی در نهایت خوبی به کریستال معتاد شده بود! پدر و مادرم با وجود هزینه سنگین بازپروری توی کمپ اون رو بردند برای ترک مواد، حتی مادرم جشن پاکی براش گرفت، اما دقیقاً همون روز مواد مصرف کرد، پرخاشگر شده بود؛ بارها با پدر و مادرم و گاهی عقیل مشاجره داشت تا اینکه یک روز برای سالیان سال از خانه زد بیرون! گفت میرم تا شما رو بیش از این اذیت نکنم. مادرم و پدرم خیلی توی کوچهپسکوچهها و حتی خرابهها دنبالش گشتند ولی خودش رفته بود که پیدا نشه!
حجم
۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه