کتاب مبانی نور و رنگ

کتاب مبانی نور و رنگ نوشتهٔ مریم قشلاقی و مریم امیرشریفی در انتشارات سروش به چاپ رسیده است. این کتاب به منظور استفادۀ دانشجویان دورۀ کارشناسی

دانشگاه جامع علمی کاربردی طبق سرفصل درس مبانی نور و رنگ رشتۀ تصویربرداری، باهدف ارائۀ مطالب مربوطه با بیانی ساده و رسا، گردآوری و تألیف شده است.

درباره کتاب مبانی نور و رنگ

کتاب مبانی نور و رنگ به توصیف کارکرد این دو مقوله در تصویربرداری ، عکاسی و... می‌پردازد. این کتاب از چهار فصل با عناوین ماهیت نور، تشکیل تصویر توسط عدسی، کنترل و تنظیم نور و زیبایی‌شناسی نور تشکیل شده است.

کتاب مبانی نور و رنگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای درس مبانس نور و رنگ دانشجویان دانشگاه جامع علمی کاربردی و سایر کسانی که به این مباحث علاقه‌مند هستند مفید است.

بخشی از کتاب مبانی نور و رنگ

فيلسوفان و هنرمندان از ابتداي تاريخ بر سر زيبايي اختلافنظر داشتند به صورتيكه افلاطون زيبايي را هماهنگي اجزا با كل مي دانست و آن را به دو نوع زيبايي طبيعت و موجودات زنده و زيبايي هندسه، خط و دايره تقسيم ميكرد. او معتقد بود زيبايي طبيعي، نسبي است، درحاليكه زيبايي هندسي يا آنچه به دست بشر ساخته مي شود، مطلق است و لوكوربوزيه آنچه در نظرية افلاطون، زيبايي هندسي ناميده مي شد، را زيبايي مهندسي ميناميد. هگل بر اساس نظريات افلاطون، قائل به دو نوع زيبايي طبيعي و هنري بود. درهرحال تصديق يقيني براي وجود خارجي زيبايي بسيار مشكل است. از قرن هيجدهم به بعد، مفهوم زيبايي بيشتر جنبة روانشناسي به خود گرفت و در ارتباط با ادراك ديده شد. از آنجايي كه عوامل رواني و اجتماعي بر ادراكات انسان اثرات مهمي مي گذارند، در احساس او از زيبايي نيز مؤثرند.

ارزش زيبايي شناختي يك فضا هنگامي قابل ادراك ميشود كه بتواند خود را بهعنوان يك موجود مستقل از ذهن براي ناظر مطرح كند و ذهن او را به فعاليت وادارد. تجربة زيباشناختي تجربهاي خوشايند و مطلوب است و به زندگي ارزش و معنا ميبخشد. اين تجربه مبتني بر تعمقي نشئت گرفته از درون موجود زنده است كه سبب مي شود او محيطش را بهتر درك كند؛ تجربه اي كه در بين همة مردم و در هر زماني مستلزم تمركز بر برخي از جنبه هاي محيط اطراف و شايد درون است.

بيركهوف معتقد است چيزي زيباست كه با كمترين علامات ممكن، بيشترين نظم ممكن را عرضه كند، اما زيبايي تنها از طريق نظم و قاعده به دست نميآيد، بلكه نتيجة دو صفت متضاد است كه هر دو به يك اندازه ضروري هستند. هنر موفق، هنري است كه مكالمهاي دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالشهاي ذهني به وجود آورد و بازتاب هايي ايجاد كند. اين رابطه معمولا از تجزيه و تحليل ناكامل نيروهاي مؤثر، حاصل ميشود؛ تركيبي كه كاملا هماهنگ و وحدتيافته باشد، تركيبي خسته كننده خواهد بود. هنرمند موفق كسي است كه احساس نظم و وابستگي را القا كند و در همان حال چيزهاي غيرمنتظره را در اثر خود وارد سازد. در عكاسي سعي ميكنيم حقيقت زيبايي را از نگاه خويش به تصوير بكشيم. تعيين و تعريف ماهيت زيبايي، پيوستگي و اتحادي در تفكر ايجاد ميكند كه اصول و جزئيات تفكر را با استفاده از تكنيك و بهرهگيري از رنگ و نور نشان ميدهد.

زيباشناسي داراي دو تقسيم بندي است: عينيت گرايي و ذهنيت گرايي.

عينيت گرايي به اين موضوع معتقد است كه زيبايي ذاتا در خود اشيا موجود است، اما ذهنيت گرايي مي گويد زيبايي تنها در ادراك بيننده نهفته است. قضاوت بين اين دو رويكرد عينيت گرايي و ذهنيت گرايي، در بستر دانش زيبايي شناسي اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه آيا بين اين دو ديدگاه، طيفي شكل ميگيرد؟