دانلود و خرید کتاب فرشته‌‌ای به‌‌نام مادر حسین رحمت‌نژاد
تصویر جلد کتاب فرشته‌‌ای به‌‌نام مادر

کتاب فرشته‌‌ای به‌‌نام مادر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرشته‌‌ای به‌‌نام مادر

«فرشته‌ای به‌نام مادر» کتابی است به گردآوری حسین رحمت‌نژاد( -۱۳۲۴) و دربردارنده سروده‌ها و سخنان بزرگان و اندیشمندان جهان پیرامون جایگاه ارزشمند مادر است. در یکی از سروده‌های این کتاب به نام «نامه‌ای به مادرم» از مهدی اخوان ثالث می‌خوانیم: «محبوب من، ای مادر محبوب گرامی ای آنکه دل افسرده ز هجران توام من خرم به دل، آسوده به جان باش که بی شک خرم دل از آسودگی ی جان تو ام من هرچند که دیری است در این شهر گنه‌کار دور از تو و دنیای خراسان توام من هرچند که دیری ست بر این تیره صحایف چون کلک نه سر در خط فرمان توام من اما بتو، و آن قلب پر از مهر تو سوگند پیوسته به یاد تو و احسان توام من نااهل مخوانم که در این وادی پررنج کوشنده ز بهر تو و فراوان دیوانه‌ی توام من سوگند به مویت که گراید به سپیدی آشفته و مشتاق و پریشان توام من...»
S
۱۳۹۵/۰۸/۲۸

در این کتاب میخوانید: اشعاری زیبا در تجلیل از مقام شامخ 💓مادر💓 از شعرای بنام ،باضافه داستانهای عاطفی ، اخلاقی و پند آموز در همین رابطه و سخنان کوتاه از نویسندگان و دانشمندان برجسته دنیا در مدح مادر.

دنیا به من مدیون است، و من مدیون مادرم. «توماس ـ ادیسون»
S
من مادر را شاهکار خلقت می‌دانم. «گرتری»
S
مادر تابلو آفریدگار است. «پیکاسو»
S
«وَقَضی رَبُّک اَلاّ تَعبُدوُ اِلّا اِیاهُ و بِالوالدَینِ اِحسانا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ وَلا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولاً کریما.» سوره‌ی اسرا ـ آیه‌ی ۲۳ خدا فرمان داده که جز او چیزی را نپرستید و با پدر و مادر نیکی کنید، اگر یکی از پدر و مادر و یا هر دو به پیری رسیدند، پس هرگز با کمترین کلمه‌ای که رنجیده خاطر شوند آنان را میازار و از خود مران و ناراحت مکن و همیشه با مهربانی و ادب با آنها صحبت کن.
S
«مهر مادر» نصرت الله ـ کاسمی مادرا روی مهت روح و روان است مرا مهر تو قوت تن و قوت جان است مرا در دل اندیشه‌ی تو گنج نهان است مرا یک نگاه تو به از هر دو جهان است مرا فارغم با تو ز هر خوب و بد، ای پاک سرشت زیر پای تونهادست خدا باغ بهشت مهرت ای ماه به من نفخه‌ی جان می‌بخشد سخنانت به روان تاب و توان می‌بخشد رای پیر تو به من بخت جوان می‌بخشد آنچه دل می‌طلبد لطف تو آن می‌بخشد
S
والنتین گفت: «همه، حتا من! من یک نقاشی می‌کشم و به او هدیه می‌کنم» . برقی در چشمان تاسیس درخشید و با خوشحالی گفت: «خوب ما هم باید هدیه‌ای به مادر بدهیم» . گروشا گفت: «چه می‌خواهی به او بدهی؟ اصلا می‌توانی چیزی درست کنی؟» تائیس گفت: «خود تو چه؟» گروشا به فکر فرو رفت. زیر لب با خودش گفت: «برایش جوراب می‌بافم، اما، این کار خیلی طول می‌کشد. اگر هم سر بگیرم. فکر نمی‌کنم تا پاشنه بیشتر برسد. آه از دست این مادر! نمی‌شد زودتر به من می‌گفت؟» ناگهان تائیس فریاد زد: «من می‌دانم چه کار باید بکنم. همین حالا تمام قابلمه‌ها، بشقابها، کاردها، چنگالها و حتا ظرفهایی را که حالا کثیف شده است، می‌شویم و برق می‌اندازم» .
S
عشق فرهاد به شیرین سخن است گرچه افسانه عشقی کهن است دل مجنون و تمنای دگر برود در پی لیلای دگر لیکن این عشق که مادر دارد چون زفرزند نظر بردارد؟ در خطر کی اثری بخشد پند؟ خود بمیرد که بماند فرزند عشق این است نه بوسیدن یار پای جانست نه نیرنگ و فرار مادری ملعبه و بازی نیست جز فداکاری و جانبازی نیست بگذرد از خود و کاهد از جان تا به فرزند دهد تاب و توان
S
تنها برای مادرم فنون دوست‌یابی را بکار نبردم. اما او بیش از همه بمن محبت ورزید. «دیل ـ کارنگی»
S
هیچ زنی بجز مادر در زندگی پیدا نمی‌شود که عشق و جوانی و مال و آرزوهای خود را مفت و مسلم در اختیار کسی بگذارد. «شوبر»
S
ای مادر عزیز که جان داده‌ای مرا سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو گرجان خویش هم ز برایت فدا کنم کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو تنها همان تویی که چو برخیزی از میان هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو خشنودی تو مایه‌ی خوشبختی من است زیرا بود رضای خدا در رضای تو گر بود اختیار جهانی به دست من می‌ریختم تمام جهان را به پای تو ***
S
ثبت کرد آنچه را به خاطر داشت روی هر کار، قیمتی بگذاشت خواست تا آنکه جمع آن سازد قیمت خویش را، عیان سازد اوستادش گرفت، دست و بگفت حرف استاد، بایدت بشنفت آنچه بنوشته‌ای تو، کامل نیست کامل این حساب، مشکل نیست یک قلم را تو برده‌ای از یاد که همان یک قلم، مراست مراد آن قلم این بود، که در خُردی آن زمانی که شیر، می‌خوردی مادرت بعد رنج روزانه رختشویی و، زحمت خانه خسته و کوفته، در آن ساعت سرنهادی به بستر راحت
S
۱۰۲: «خواب مادر» ذبیح الله ـ صافی داستان‌ها شنیدی از مادر بشنو از من، تو داستان دگر در دبستان دختران، روزی رفت استاد نکته آموزی از پی بررسی، به مدرسه رفت سر درس حساب و، هندسه رفت داد، آموزگار را فرمان تا بخواند یکی ز شاگردان که از او پرسشی شود ز حساب بنگرد می‌دهد، چگونه جواب ارزش دانشش، چه پایه بود؟ تا چه حدّش، ز علم مایه بود؟ خواند، آموزگار نیک نهاد دختری را به پیش، آن استاد
S
تو در آن لحظه می‌شدی بیدار شده بودی به درد گوش، دچار گریه کردی فزون زحدّ و حساب از سر مادرت ربودی خواب مادر کوفته، ز زحمت و کار می‌شد از خواب ناز خود بیدار شام را با غمت به سر می‌کرد در و همسایه را خبر می‌کرد تا به روز از غم تو خون می‌خورد رنج می‌برد، و خویش را می‌آزرد بود جایت، هماره آغوشش گریه‌های تو بود، در گوشش بر سر خویش، می‌زد از غم تو داشت ماتم، ز رنج و ماتم تو نشدی تا زد درد گوش آرام روی آرامشی ندید مام
S
«مادر عزیز» ابوالقاسم ـ حالت ای مادر عزیز که جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو هرگز نشد محبت یاران و دوستان همپایه‌ی محبت و مهر و وفای تو مهرت برون نمی‌رود از سینه‌ام که هست این سینه خانه‌ی تو این دل سرای تو آن گوهر یگانه‌ی دریای خلقتی کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو مدح تو واجب است ولی کیست آنکس کاید برون ز عهده‌ی مدح و ثنای تو هر بهره‌ای که برده‌ام از حسن تربیت باشد ز فیض کوشش بی‌انتهای تو
S

حجم

۲۴۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

حجم

۲۴۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۸۳ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان