
کتاب توت فرنگی
معرفی کتاب توت فرنگی
کتاب توتفرنگی نوشته سوین پوراسدی توسط نشر گل همیشه بهار منتشر شده است. این کتاب در قالب داستانی بلند، به روایت زندگی دختری میپردازد که در کودکی با بحرانها و آسیبهای روانی جدی، بهویژه تروماهای ناشی از خشونت و سوءاستفاده، روبهرو میشود. نویسنده با الهام از یک ماجرای واقعی، تجربههای تلخ و پیچیدهی این دختر را با جزئیات دقیق و ملموس به تصویر کشیده است. کتاب توتفرنگی به موضوعاتی چون بحرانهای خانوادگی، آسیبهای روانی و تأثیرات عمیق آنها بر کودکان میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب توت فرنگی
کتاب توتفرنگی، اثری داستانی است که با نگاهی واقعگرایانه و تلخ به زندگی کودکی میپردازد که قربانی بحرانهای خانوادگی و اجتماعی شده است. سوین پوراسدی در این کتاب، روایتی خطی و اولشخص را برگزیده و از زبان دختری به نام مینا، فرازونشیبهای زندگی او را از دوران کودکی تا نوجوانی دنبال میکند. کتاب با توصیف فضای خانه، روابط سرد و پرتنش میان اعضای خانواده، و ورود تدریجی بحرانها آغاز میشود و بهتدریج به عمق آسیبهای روانی و اجتماعی وارد میشود که شخصیت اصلی و خواهر و برادرش را درگیر میکند. ساختار کتاب مبتنیبر خاطرهنویسی و روایتهای روزمره است و با جزئیات فراوان، فضای خانه، زندان، مدرسه و محیطهای اجتماعی را بازسازی میکند.
نویسنده، سوین پوراسدی با الهام از یک ماجرای واقعی، تلاش کرده است تا تجربههای زیستهی شخصیت اصلی را بهگونهای روایت کند که خواننده بتواند با او همدلی کند و ابعاد مختلف بحران و تروما را لمس کند. کتاب توتفرنگی نهتنها به آسیبهای فردی، بلکه به زمینههای اجتماعی و خانوادگی این آسیبها نیز توجه دارد و تصویری از چرخهی خشونت، فقر، اعتیاد و بیتوجهی والدین ارائه میدهد. این کتاب در دستهی داستانهای اجتماعی و آسیبشناسانه قرار میگیرد و با زبانی صریح و بیپرده، واقعیتهای تلخ زندگی کودکان آسیبدیده را بازگو میکند.
خلاصه داستان توت فرنگی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان توتفرنگی با روایت زندگی دختری به نام مینا آغاز میشود که در کودکی، همراه با خواهر و برادرش، در خانوادهای پرتنش و آسیبدیده بزرگ میشود. پدر خانواده گرفتار اعتیاد و روابط ناسالم است و مادر، زیر فشارهای روانی و اجتماعی، بهتدریج از نقش مادری فاصله میگیرد و به خشونت و بیتوجهی روی میآورد. فضای خانه برای مینا و خواهرش رزیتا، به محیطی ناامن و پر از ترس و اضطراب تبدیل میشود. با دستگیری پدر و فروپاشی خانواده، کودکان بههمراه مادرشان به زندان میافتند و تجربهی تلخ زندگی در سلولهای سرد و بیروح را از سر میگذرانند. در این محیط، مینا با زنانی روبهرو میشود که هرکدام داستانی تلخ و پر از رنج دارند؛ از جمله زنی که دستانش را با ته سیگار میسوزاند و زنی باردار که بیتفاوتیاش به آیندهی فرزندش، مینا را به فکر فرو میبرد.
خاطرات کودکی، حسرت روزهای خوش گذشته و آرزوی بازگشت به خانه، در ذهن مینا موج میزند. او با مشاهدهی رنج دیگران و تجربهی شخصی خود، بهتدریج با مفهوم تروما و زخمهای روانی آشنا میشود. داستان با توصیف جزئیات زندگی در زندان، روابط میان زندانیان و تلاش مینا برای حفظ امید و مراقبت از خواهر و برادرش ادامه پیدا میکند. در نهایت، با ضمانت پدربزرگ، خانواده از زندان آزاد میشود، اما بازگشت به خانه، به معنای پایان رنجها نیست و مینا همچنان با پیامدهای بحران و آسیبهای روانی دستوپنجه نرم میکند. روایت کتاب، تصویری از چرخهی خشونت، فقر، بیتوجهی و تأثیرات عمیق آن بر روان و آیندهی کودکان ارائه میدهد، بیآنکه راهحلی ساده برای مشکلات شخصیتها ترسیم کند.
چرا باید کتاب توت فرنگی را بخوانیم؟
کتاب توتفرنگی با پرداختن به موضوعات حساسی چون تروما، بحرانهای خانوادگی و آسیبهای روانی کودکان، فرصتی برای درک عمیقتر واقعیتهای پنهان جامعه فراهم میکند. این کتاب با روایت جزئیات زندگی یک کودک آسیبدیده، به خواننده امکان میدهد تا با تجربههای تلخ و پیچیدهای که بسیاری از کودکان در سکوت و بیپناهی از سر میگذرانند، آشنا شود. مطالعهی این اثر میتواند نگاه تازهای به اهمیت حمایت اجتماعی، نقش خانواده و پیامدهای بیتوجهی و خشونت در شکلگیری شخصیت و آیندهی کودکان ایجاد کند؛ همچنین این کتاب میتواند برای کسانی که دغدغهی مسائل اجتماعی و روانشناختی دارند، منبعی برای تأمل و گفتوگو دربارهی راههای پیشگیری و مداخله باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و آسیبشناسانه، روانشناسان، مشاوران، مددکاران اجتماعی و والدینی که دغدغهی سلامت روان کودکان را دارند، مناسب است؛ همچنین مطالعهی کتاب توتفرنگی به کسانی که با بحرانهای خانوادگی یا تجربههای تروما درگیر بودهاند یا بهدنبال شناخت عمیقتر این مسائل هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب توت فرنگی
«من و خواهرم رزیتا پشت میز ناهار خوری نشسته بودیم. مادرم و عطا آن سوی میز و مقابلمان نشسته بودند. هیچ مکالمهای بینمان رد و بدل نمیشد. عطا آرام و ساکت با حالتی که بیشتر به خواب آلودگی میماند به مدل موهایم که امروز کمی بیشتر پیچ تاب خورده بود خیره شده بود. چشم انتظار پدرم بودم. با چشمانی خسته که از فرط خستگی دیشب تقریبا نیمهباز بودند و با دل ضعفهی ریزی که داشتم، میخواستم با تمام خواب آلودگیام به میز صبحانه که بسیار ساده و چنان چنگی به دل نمیزد حمله کنم. دستانم را به سینه حلقه کرده بودم و گاهی با پی حوصلگی چشمانم را دور تا دور خانه میگرداندم تا نگاههایم زیاد با بقیه تلاقی نکند و مجبور نباشم که هر چند دقیقه یک بار لبخندی مصنوعی و اجباری تحویلشان بدهم. ولی باز سریعم چشمم به مربای توتفرنگی روی میز صبحانه میخورد. به نظر خوشمزه میآمد و اشتهایم را چند برابر میکرد. لبخند از لب مادرم دور نمیشد. لباس زیبا و خوشرنگ او آرامش و ملیح بودن چهرهاش را دو چندان میکرد. با اینکه چشمانم را به زور باز نگه داشته بودم مانند هر روز صبح به این فکر میکردم که چطور امکان دارد با گذشت هر روز زیبایی مادرم چندین برابر شود. راستی چه کسی میگوید مادرها پیر میشوند؟ من که به این جمله اعتقادی ندارم. مادرها همیشه زیبا و جوانند.»
حجم
۷۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۷۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
